کربٌ وبلا
امام به كربلاء رسيد و اين روزدوم محرّم بود، پرسيد: «اين زمين را چه نام است».
گفته شد: كربلاء.
امام فرمود: (انزلوا، هاهنا و اللَّه محطّ ركابنا و سفك دمائنا، هاهنا و اللَّه مخطّ قبورنا، و هاهنا و اللَّه سبى حريمنا، بهذا حدّثنى جدّى)
، «فرود آييد، به خدا كه اين جا جاى فرود آمدن و ريختن خونهاى ماست، و اينجا جايگاه قبور ماست، به خدا كه اين جا جاى به اسارت رفتن حرم ماست و اين خبر را جدّم به من داده است».
همگان فرود آمدند، و حرّ با لشكرش نيز در كنارى فرود آمدند، و حسين عليه السّلام نشست و شمشيرش اصلاح مى كرد و مى فرمود:
يا دَهر افّ لك من خليل كم لك بالاشراق و الأصيل
تفو بر تو اى روزگار كه چه بد دوستى هستى و چقدر در هر شبانگاه و بامداد براى تو بود
مَن طالب و صاحب قتيل و الدّهر لا يقنع بالبديل
چقدر جوينده كه به كشتن رفته و اين روزگار است كه به نخبگان قناعت نورزد
و انّما الامر الى الجليل و كلّ حىّ فالى سبيل
همانا امر به نزد پروردگار است، و هر زندهاى راهى در پيش دارد
ما اقرب الوعد الى الرّحيل الى جنان و الى مقيل
وعده زمان كوچيدن به بهشت خداى چقدر نزديك است
راوى گويد: