روز اول محرم بر امام حسین(ع) ویارانش چه گذشت؟
20- منزل الرُّهیمه
«رُهیمه » نام چشمه ایست که در نزدیکی کوفه وبر سر راه شام قرار دارد.
21- منزل عذیب الهجانات
دوشنبه، 28 ذی حجه
23-القُطقُطانیّة
سه شنبه، 29 ذی حجه
24- قصر بنی مقاتل
چهارشنبه، اول محرم الحرام سال 61 هجری
حسين [عليه السّلام] به راهش ادامه داد تا اينكه به قصر بنى مقاتل رسيد، فرود آمد، ديد آنجا چادرى زده اند، پرسيد اين چادر متعلق به چه كسى است؟ گفته شد: از آن عبيد الله بن حرّ بن جعفى است. فرمود: او را نزد من دعوت كنيد، كسى را به دنبالش فرستاد. وقتى فرستاده نزدش آمد گفت: حسين بن على شما را خواسته است.
عبيد الله بن حرّ گفت: «انّا لله و انّا اليه راجعون»! و الله من از كوفه بيرون نيامده ام مگر بدين خاطر كه نمى خواستم وقتى كه حسين به كوفه وارد مى شود من آنجا باشم، حال بدانچه از آن فرار مى كردم مبتلا شده ام نه و الله نه، مى خواهم من او را ببينم و نه او مرا ببيند! فرستاده حسين عليه السّلام نزد [حضرت] آمد و جريان را به او گزارش داد.
حسين عليه السّلام نعلينش را پوشيد، برخاست و بر عبيد الله بن حرّ وارد شد، بر او سلام كرد و نشست و از او دعوت كرد تا در قيامش شركت كند ولى عبيد الله بن حرّ همان سخنى را كه به فرستاده حسين عليه السّلام گفته بود تكرار كرد.
حضرت فرمود:
ما را يارى نمى كنى از خدا بپرهيز از اينكه جزو كسانى باشى كه با ما مى جنگند. و الله هر كس كه فرياد ما به گوشش برسد ولى ياريمان نكند هلاك خواهد شد! سپس از نزد او برخاست
عقبة بن سمعان مى گويد: آخر شب، حسين عليه السّلام دستور داد براى حركت آب بگيريم سپس دستور داد حركت كنيم و ما نيز حركت كرديم، وقتى از قصر بين مقاتل گذشتيم پس از ساعتى راه رفتن، حسين عليه السّلام چرت زد و [يك باره] نيمه خواب پريد و بيدار شد، در حالى كه مى گفت! «انّا لله و انّا اليه راجعون» و «الحمد للّه ربّ العالمين» دو يا سه بار اين سخن را تكرار كرد.
در اين هنگام پسرش علىّ بن حسين اكبر عليه السّلام سوار بر اسب، نزد او آمد و گفت! «انّا لله و انّا اليه راجعون» و «الحمد للّه ربّ العالمين»، اى پدر، فدايت شوم چرا خدا را حمد كردى و آيه بازگشت به سوى خدا را خواندى؟!
فرمود: اى پسركم من به خواب رفته بودم كه ناگاه اسب سوارى جلويم ظاهر شد و گفت: اين قوم شبانگاه در حركتند در حالى كه مرگ نيز به استقبالشان مى آيد، فهميدم كه اين خبر مرگمان است كه به ما گوشزد شده است! علىّ بن حسين اكبر گفت: پدر- خدا بدی را ازتو دور گرداند- آيا ما بر حق نيستيم؟!
حسين عليه السّلام فرمود: بله، قسم به كسى كه بازگشت بندگان به سوى اوست، ما بر حق هستيم!
على بن حسين اكبر گفت: اى پدر در اين صورت باكى نداريم؛ كه بر حق بميريم!
حضرت فرمود: خدا به شما پاداش خير بدهد، بهترين پاداشى كه به فرزندى درباره پدرش داده مى شود.
وقتى صبح شد پياده شد و نماز صبح را خواند، سپس با عجله سوار بر مركب شده اصحابش را به طرف چپ برد همين كه مى خواست از سپاه حرّ جدا شود حرّ بن يزيد نزد او آمد و آنها را بازگرداند وقتى بازگشتشان به سوى كوفه شدت گرفت آنها نيز در برابر حرّ مقاومت كرده، سپاه حرّ را به عقب راندند، و پيوسته در سمت چپ حركت مى كردند تا به نينوى رسيدند.