پرخرج ترين عروسي دنيا به روايت امام رضا (ع)
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ اَلَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَ »؛ پروردگارا! مرا بر آن دار كه شكر نعمتي كه به من دادي، به جاي آرم، حضرت رسول(ص) نيز آمين گفتند.
حضرت علي(ع) فرمود: تصميم به ازدواج گرفتم، ولي جرأت نمي كردم به حضرت رسول(ص) عرض كنم تا اينكه روزي بر حضرت وارد شدم و آن حضرت فرمود: آيا ميل و رغبتي به ازدواج داري؟
نخستين روز از آخرين ماه سال قمري، سالروز پيوندي آسماني است كه ديگر هيچ گاه مانند آن در تاريخ تكرار نشد. علي عليه السلام، پيشواي پارسايان با فاطمه عليهاالسلام، برترين بانوي جهان پيمان عشق بست و خدا والاترين فرستاده خويش را بر اين پيمان گواه گرفت.
بركت اين ازدواج، عمري به گستردگي آفتاب دارد؛ همچنان كه ياد و نام آن در تاريخ براي هميشه ماندگار شد، اول ذيحجه، روزي مبارك براي همه نوگاماني است كه دل به زندگي فاطمي داده اند تا شادي خود را با خاطره هميشه روشن آن روز مبارك، پيوند زنند.
و چه زيباست كه امامي معصوم از فرزندان آن حضرت به روايت اين ازدواج پر خير و بركت بپردازد، در ادامه شرح ماجراي پيوند آسماني يار نبي با ياس نبي از زبان امام رضا عليه السلام مي آيد:
*شرح ماجراي ازدواج علي(ع) و فاطمه(س) از زبان امام رضا(ع)
حضرت رضا(ع) فرمود: پدرم از پدرش جعفر بن محمّد و آن حضرت از پدر خود از جدّ بزرگوار خويش(ع) نقل فرمود كه:
حضرت علي(ع) فرمود: تصميم به ازدواج گرفتم، ولي جرأت نمي كردم، اين مطلب را به حضرت رسول(ص) عرض كنم و مدتي اين موضوع شب و روز در فكرم بود تا اينكه روزي بر حضرت رسول(ص) وارد شدم و آن حضرت فرمودند: اي علي!
عرض كردم: بفرماييد اي رسول خدا!
فرمود: آيا ميل و رغبتي به ازدواج داري؟
عرض كردم: رسول خدا خود داناتر است -و گمان بردم حضرت يكي از زنان قريش را به عقد من درآورند- و من از اينكه فرصت ازدواج با فاطمه را از دست دهم، نگران بودم و متوجّه نشدم كه چه شد كه حضرت مرا صدا زدند و در خانه ام سلمه به خدمتشان رسيدم.
وقتي به من نگاه كردند، چهره شان درخشيد، تبسّمي فرموده به گونه اي كه سفيدي دندان هايشان را كه مي درخشيد ديدم، حضرت به من فرمودند: اي علي! مژده! چرا كه خداوند مسأله ازدواج تو را كه فكر مرا مشغول كرده بود، خود به عهده گرفت.
گفتم: قضيه چيست يا رسول اللّٰه!؟
حضرت فرمودند: جبرئيل با سنبل و قرنفل بهشتي نزد من آمد و آن ها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوييدم و گفتم: اي جبرئيل! اين سنبل و قرنفل را به چه مناسبت آورده اي؟
او گفت: خداوند تبارك و تعالي ملائكه ساكن بهشت و نيز ساير ساكنين آن را امر فرموده كه تمام بهشت ها را با تمام درخت ها و رودخانه ها و ميوه ها و قصرهايش آذين بندند و به بادهاي بهشتي دستور داده تا با بوي انواع عطر بوزند و حورالعين را به خواندن سوره هاي «طه»، «طس»، «شوري» و سوره هايي كه با «طسم» شروع مي شود امر فرمود و به يك منادي دستور داد كه چنين جار بزند:
اي ملائكه من و اي ساكنين بهشت من! شاهد باشيد كه فاطمه دختر محمّد را به عقد علي بن ابي طالب در آوردم و به اين كار راضي و خشنودم، اين دو از يك ديگرند.
سپس خداوند تبارك و تعالي به ملكي از ملائكه بهشت به نام راحيل - كه در بلاغت هيچ يك از ملائكه به پاي او نمي رسند- امر فرمود كه خطبه بخواند، او نيز خطبه اي خواند كه اهل آسمان و زمين چنين خطبه اي نياورده بودند، سپس به يك منادي دستور داد تا چنين جار بزند:
اي ملائكه من و اي ساكنين بهشت من! به علي بن ابي طالب حبيب محمّد و فاطمه دختر محمّد تبريك بگوييد، چه اينكه من براي آنان خير و بركت قرار دادم.
راحيل گفت: بركت تو بر آن دو بيشتر از آنچه ما در بهشت و منزلت براي آنان مشاهده كرديم نيست؟
خداوند فرمود: اي راحيل! از جمله بركت من بر آن دو اين است كه آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه مي كنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مي دهم و قسم به عزّت و جلالم كه از آن دو، نسل و فرزنداني به وجود خواهم آورد كه در زمين گنجينه داران و معادن حكمت خود قرارشان خواهم داد، بعد از پيامبران، آنان را حجّت بر مردم قرار مي دهم.
پس مژده بده اي عليّ! كه من نيز، همچون خداي رحمان، دخترم فاطمه را به ازدواج تو درآوردم و آنچه را كه خداوند براي او پسنديد، من نيز پسنديدم.
حال دست همسر خود را بگير كه تو از من نسبت به او سزاوارتري، جبرئيل به من خبر داد كه بهشت و اهل آن، مشتاق شما دو نفرند و اگر خداوند تبارك و تعالي نمي خواست از نسل شما حجّتي بر خلق برگزيند، خواسته بهشت و اهل بهشت را در مورد شما دو نفر اجابت مي فرمود، پس تو چه خوب برادر و چه خوب داماد و چه خوب همدمي هستي و رضايت خدا براي تو كافي است و از رضايت هر كس ديگر بهتر است.
حضرت علي(ع) گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ اَلَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَ »؛ پروردگارا! مرا بر آن دار كه شكر نعمتي كه به من دادي، به جاي آرم، حضرت رسول(ص) نيز آمين گفتند.