بررسی دلایل ایمان ابوطالب(ع)- بخش دوم
یکی دیگر از دلایلی که برای اثبات ایمان جناب ابوطالب می توان به آن استناد کرد ،عملکردهای ایشان است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
عملکردهای ابوطالب
الف: استسقاء (طلب باران) أبوطالب با توسل به پيامبر ( ص):
جهلمة بن عرفطه مىگويد: به مسجد الحرام رسيديم، ديديم قريش گروه گروه با صداى بلند طلب باران مى كردند. يكى از آنها گفت: از لات و عزى كمك بخواهيد، ديگرى گفت: از مناة كه سومين آنها است كمك بگيريد. پيرمرد زيبا روي، خوشكل و خوشچهره و نيك رأى گفت: ما از حق منحرف هستيم؛ در حالى باقىماندگان ابراهيم و فرزندان اسماعيل در ميان ما است. گفتند: منظورت ابوطالب است؟ گفت: بلي. همگى به راه افتادند و من نيز همراهشان شدم، در خانه ابوطالب را كوبيديم، پس مردى زيبا روى كه بر اثر گرسنگى چهرهاش زرد شده بود بيرون آمد، ايزارى داشت كه با آن خود را پوشانده بود، همگى دور او را گرفتند و گفتند: اى ابوطالب ! بيانها خشك شده و مردم دچار قحطى شدهاند، پس بشتاب و براى ما طلب باران كن. ابوطالب گفت: وقتى خورشيد غروب كرد و باد از حركت ايستاد، خواهم آمد. وقتى خورشيد غروب كرد و يا نزديك غروب شد، ابوطالب از خانه خارج شد؛ در حالى كه همراه او جوانى بود كه همانند خورشيدى كه از پس ابر تاريك طلوع مىكند مىدرخشيد و جوانان ديگرى او را همراهى مىكردند. ابوطالب او را گرفت، پشتش را به خانه كعبه چسپاند، زير بغل آن جوان را گرفت (دستان او را براى دعا بلند كرد) جوانان نيز اطراف او را گرفته بودند؛ در حالى كه در آسمان يك تكه ابر ديده نمىشد، ناگاه ابر از اين طرف و آن طرف جمع شدند و باران شديدى باريد، تا جائى بيابانها و صحراها پر از آب شد، در اين جا بود كه ابوطالب اين شعر را سرود:
سپيد چهرهاى كه از بركت چهره نورانى او مردم از ابر باران ميطلبند، همو كه مايه دلخوشى بىپدران و پناه بيوه زنان است.
بىچارهگان بنى هاشم به او پناه مىبرند و زمانى كه در كنار او هستند، در نعمت و بخشش بسر مىبرند.
الدينوري در المجالسة وجواهر العلم، ج 1، ص 432؛الذهبي در تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 1، ص 53؛ السيوطي در الخصائص الكبرى، ج 1، ص 146 و… ازراویان این حدیث اند.
طبق اين روايت در زمانى كفار قريش لات و عزى را وسيله طلب باران قرار داده بودند، ابوطالب فرزند برادرش را پيش خداوند وسيله قرار مىدهد و به بركت او از خداوند طلب باران مىكند. و همان طور كه از زبان ابن التين نقل شد، اين روايت نشان مىدهد كه ابوطالب عليه السلام حتى قبل از نبوت رسول خدا صلى الله عليه وآله به اين اعتقاد قطعى رسيده بوده كه او در آينده به مقام پيامبرى خواهد رسيد.
ب: أبو طالب در ميلاد حضرت علي (ع)
حافظ گنجى شافعى در كفاية الطالب در داستان ولادت امير مؤمنان عليه السلام مىنويسد:
شبى كه حضرت على به دنيا آمد زمين نورانى شد پس ابوطالب از خانه بيرون آمد در حاليكه مىگفت: اى مردم ولى خدا در كعبه به دنيا آمد و زمانى كه صبح شد داخل كعبه شد و مىگفت:
يا ربّ هذا الغَسَق الدُّجِيّ *** والقمر المنبلَج المُضِيّ
بَيِّن لنا من أمرك الخفي *** ماذا ترى في إسم ذا الصبي
پس از اين سخن، ابو طالب صداى هاتفى را شنيد كه ميگويد:
يا أهل بيت المصطفى النبي *** خصصتم بالولد الزكي
إنّ اسمَهُ من شامِخ العليّ *** عليّ اشتُقَّ من العلي
اى پروردگار اين تاريكى ظلمانى، و اى آفريننده ماه نورانى و تابان !
از راز نهانى خود براى ما آشكار ساز كه براى اين طفل چه نامى برميگزينى.
اى اهل بيت پيامبر مصطفى ! شما به فرزندى پاك ( از ديگران ) ممتاز شدهايد. - نام او از جانب خداى بزرگ على تعيين شده، و اين نام از لفظ على (كه يكى از صفات الهى است) مشتق گرديده است .
الگنجي الشافعي، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب، ص406.
ج: أبو طالب و حديث يوم الدار:
طعنه قريش به ابوطالب:
بعد از سه سال دعوت مخفيانه مردم به دين اسلام آيه شريفه «وأنذر عَشيرَتك الاقْرِبين»( شعراء 214)( خويشان نزديك خود را انذار كن) نازل شد كه طبق آن پيامبر امر به دعوت خويشاوندان و بستگان نزديك خود به دين اسلام شد؛ به طورى كه طبرى مىنويسد:
از على بن ابيطالب عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: زمانى كه اين آيه بر رسول خدا نازل شد (وانذر عشيرتك الاقربين) حضرت رسول صلى الله عليه و آله مرا صدا زدند و فرمودند يا علي! خدا مرا امر كرده است كه خويشان نزديكم را به اسلام دعوت كنم.
پيامبر بعد از دعوت همه بستگان و صرف طعام در اولين خطبه خود براى خويشاوندان فرمودند:
سپس رسول خدا (ص) سخن گفته و فرمودند: ای بنی عبد المطلب، قسم به خدا که من در بين عرب جوانی را نمی شناسم که برتر از آنچه برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد.
من برای شما خير دنيا و آخرت را آورده ام؛ و خداوند به من دستور داده است که شما را به سوی آن دعوت کنم.
کداميک از شما من را در اين راه ياری خواهد کرد تا برادر من و وصى من و جانشين من در ميان شما باشد؟
همه مردم از آن سرباز زدند اما من (علی عليه السلام) که کوچکترين ايشان بودم گفتم: من ای رسول خدا در اين راه وزير شما خواهم بود.
پس ايشان گردن من را گرفته و فرمودند اين شخص برادر من و وصی من و خليفه من در ميان شما است؛ پس از او حرف شنوی داشته و اطاعتش کنيد.
همه قوم ايستاده و خنديدند و به ابو طالب گفتند: به تو دستور داده است که از پسرت حرف شنوی داشته و از او اطاعت کنی !!!
الطبري، تاريخ الطبري، ج 1، ص 542،سیوطی و…
اين طعنه و اشكال قريش بر ابى طالب نشان دهنده ايمان جناب ابوطالب به رسالت رسول الله؛ بلكه به وصايت امير المومنين بوده است در غير اين صورت معنا نداشت مشركين به هم پيمان و هم عقيده خود چنين طعنه بزنند و او را مسخره كنند.
د-ابوطالب عاقد پيامبر و خديجه:
خطبه عقد خوانده شده خديجه براى حضرت محمد صلى الله عليه و آله توسط جناب ابوطالب انجام گرفته است و جالبتر آنكه در ابتداى خطبه خدا را با اوصافى كه موحدين خطاب مىكنند خطاب كرده و خود را منتسب به ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام كرده است.
بسيارى از علماى اهل تسنن روايت خطبه خواندن ابى طالب عليه السلام را نقل كردهاند؛ از جمله آلوسى در تفسير خود مىنويسد:
اين مطلب صحت دارد كه ابوطالب (عليه السلام) در روز نكاح پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در حضور رؤساء قبيله مضر و قريش اين خطبه را خواند:
سپاس خداى را كه ما را از نسل ابراهيم و ذرّيّه اسماعيل قرار داد، و براى ما خانهاى نهاد كه مردمان گرد او طواف كنند، و نيز حرم امنى كه از اطراف جهان نعمت ها به سوى آن مىآورند، و ما را در ديار خود بر مردم فرمانروا قرار داد، آنگاه گفت: اين برادر زاده من محمّد بن عبد اللَّه بن عبد المطّلب با هيچ يك از مردان قريش سنجيده نشود جز آن كه برترى يابد، و با هيچ كس از آنان قياس نگردد، جز آن كه بزرگتر آيد اگر چه از مال دستش تهى است (لكن اين نقص نيست)؛ زيرا كه مال نصيبى ناپايدار و سايهاى زود گذر است، و اكنون او را به همسرى با خديجه رغبتى است و خديجه را بازدواج با او شوقى، و آنچه از مهريّه و صداق باشد بر عهده من خواهد بود چه نقدينه و چه بر ذمّه، و او داراى موقعيّت حسّاسى است شخصيّت و مرتبهاى رفيع دارد، و داراى زبانى است نرم و كاربر (الآلوسي البغدادي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 18، ص 51)
علاوه بردلایل فوق ،
ه: وصيّت أبوطالب به پيروي از رسول اللّه (ص)
و: حمايت بي دريغ از پيامبرگرامي در شعب ابيطالب
ز: تشويق رسول خدا (ص) به استواري در امر رسالت
نیزازجمله ادله است که به جهت اطاله کلام از توضیح آن صرف نظر می کنیم.
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصرعج