بررسی دلایل ایمان ابوطالب(ع)- بخش اول
درقسمت قبلی شمه ای از ایمان حضرت ابوطالب ع وبرخی اقوال گفته شد. دراین قسمت به بررسی ادله ایمان آن حضرت می پردازیم. به طور کلی دلایل مطرح شده در این زمینه را می توان به چند بخش تقسیم کرد:
1. اقرارهاى زبانى ابوطالب؛
2. عملكردهاى ابوطالب؛
3. ايمان ابوطالب در كلام پيامبر و موضعگيرى پيامبر در باره ابوطاب؛
4. روايات وارده از اهل بيت عليهم السلم در شأن جناب ابوطالب؛
6. اعتراف علماى بزرگ اهل سنت به ايمان ابوطالب؛
7. رد ادله واهى در كفر جناب ابوطالب؛
در این پست، به بررسی دلیل اول،یعنی اقرارهای زبانی خود جناب ابوطالب می پردازیم.
دلیل اول: اقرارهاى زبانى ابوطالب
از جمله مسائلى كه ايمان جناب ابوطالب و مسلمان بودن وى را ثابت مىكند شعرها و كلماتى است كه ابوطالب در عرصههاى مختلف با تصريح به ايمان و مودت و حمايت از پيامبر سروده است كه در اين مجال برخى از كه دلالت واضحى بر مطلب دارند را بيان مىكنيم:
* اشعارابوطالب ع
الف: ابن اسحاق مىگويد (بعد از نزول آيه تبت يدا ابى لهب) پس زمانى كه قريش بر عليه پيامبر همپيمان شدند و آن اقدامات قبيح را بر ضد پيامبر انجام دادند ابو طالب گفت:
ألم تعلموا أنّا وجدنا محمداً *** رسولا كموسى خط في أولّ الكتب
تا اينكه گفت:
فلسنا وربّ البيت نُسلم أحمداً *** لعزّاءَ من عضّ الزمان ولا كربِ
آيا نمىدانيد ما محمد را يافتيم پيامبرى مانند موسى كه به پيامبرى او در اول همه كتابها به نام او تصريح شده است.
به خداى كعبه قسم! ما پيامبر را به خاطر سختىها و مشكلات با (بت) عزا عوض نمىكنيم.
(محمد بن إسحاق بن يسار، سيرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازي)، ج 2، ص 138 والبته اسناد دیگر که بسیارند)
ب: بعد از اينكه عمرو عاص به حبشه رفت تا جعفر بن ابيطالب و همراهانش را پيش نجاشى پادشاه حبشه رسوا كند ! و آنها را از پادشاه حبشه تحويل گرفته و براى مجازات به حجاز نزد مشركين برگرداند، ابوطالب نامهاى به نجاشى نوشته و در آن با سرودن ابياتى نجاشى را دعوت به عدل و احسان با آنها كرده است.
ابن كثير مىگويد:
زياد از ابن اسحاق نقل كرده است كه ابوطالب زمانى كه برخورد قريش را ديد نامه اى به نجاشى نوشت و در آن ضمن ابياتى او را به عدل و احسان نسبت به كسانى كه از خانواده اش به او پناهنده شده اند دعوت كرد:
ونَعلم أبيتَ اللَّعْنَ أنَّكَ ماجِدٌ *** كريمٌ، فلا يَشقى لديكَ المُجانبُ
وَنعلم بأنّ اللهَ زادَك بَسْطَةً *** وأفعالَ خيرٍ كلُّها بكَ لازِبُ
و مىدانيم كه تو چنان خوب و كريم هستى كه از طرف تو به كسى كه نزد تو است ستم نمى شود.
و مىدانيم كه خدا قدرت تو را زياد كرده است و همه اسباب نيكى و خير با تو عجين است.
(الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام ، السيرة النبوية، ج 2، ص 177 و…)
ج: ابن هشام مىگويد:
زمانى كه ابوطالب از بزرگان عرب نسبت به حمله به قوم خود ترسيد، قصيدهاى سرود كه در آن به حرم مكه و منزلت آن پناه برده بود و بزرگان قومش او را دوست داشتند و او از اين مطلب آنها را باخبر كرده بود و غير از اين مطلب در شعرش وجود دارد كه او هرگز رسول خدا را تسليم آنها نخواهد كرد و او را در مقابل هيچ چيز رها نخواهد كرد مگر اينكه بدون او بميرد پس ابوطالب مىگويد:
خليليّ ما أُذني لأوّلِ عاذلِ *** بِصَغْواءَ في حقٍ ولا عند باطلٍ
أعوذ برب الناس من كل طاعن *** علينا بسوء أو ملح بباطل
وبالبيت حق البيت من بطن مكة *** وبالله إن الله ليس بغافل
هيچ گاه گوش به سخن ملامتگران فرا نداده و ذره ای به کفر و عصيانگری متمايل نمیباشم
پناه مى برم به خالق مردم از گروهى كه به بدى بر ما طعن مى زنند و يا ما را نسبت به باطل مى دهند.
قسم به كعبه، خداوند از توطئه توطئهگران غافل نيست. (همان،ج1،ص176)
البته اشعار بيش از اینهاست که برای اطلاعات بيشتر، مىتوان به كتاب ايمان ابىطالب، نوشته علامه امينى مراجعه کرد.
دلالت اين اشعار بر ايمان ابو طالب
علامه امینی رحمة الله علیه می گوید:
من نمى دانم كه شهادت و اعتراف به نبوت اگر با اين شيوه هاى مختلفى كه در اين اشعار ذكر شد محقق نگردد با چه چيزى محقق مىشود؟ و اگر يكى از اين مطالب يا شعرها از هر كس ديگر نقل شده بود همه بر اسلام او متفق القول بودند؛ اما همه اين مطالب باز هم دلالت بر اسلام ابوطالب نمىكند. اين مسأله عجيب است و جاى تامل دارد.!!
الأميني النجفي، عبد الحسين ،الغدير في الكتاب والسنة والأدب، ج7، ص341
*ابوطالب: فرزند برادرم هرگز دروغ نمىگويد
محمد بن اسماعيل بخارى در تاريخ خود در ترجمه عقيل بن أبوطالب عليهما السلام و طبرانى در معجم الكبير و ابن حجر در المطالب العاليه، مىنويسند:
قريش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: پسر برادر تو ما را در مجالسمان اذيت مىكند، او را از اين كار منع كن. ابوطالب به عقيل دستور دارد كه محمد (ص) را پيش من بياور، عقيل به زور او را خارج و در وسط روز در حالى كه هوا آن قدر گرم بود كه به دنبال سايهاى مىگشتند كه از شدت گرما در امان باشد. وقتى نزد ابوطالب آمدند، ابوطالب گفت: برادران عموى تو خيال مىكنند كه تو آنها را در مجالس و اجتماعاتمان اذيت مىكني، از اذيت آنها دست بردار. رسول خدا (ص) چشمانش به سوى آسمان گرداند و فرمود: آيا اين خورشيد را مىبيني؟ گفتند: بلي. آن حضرت فرمود:
من نمىتوانم از دعوتم دست بردارم؛ همان گونهاى كه شما (قادر نيستيد) شعلهاى از شعلههاى خورشيد را برافروزيد (در اختيار داشته باشيد).
ابوطالب گفت: پسر برادر من هرگز به ما دروغ نگفته است، پس بازگرديد. (التاريخ الكبير، ج 7، ص 225، والمعجم الكبير، ج 17 ، ص 191)
دلالت اين مطلب بر ايمان جناب أبوطالب عليه السلام روشن و آشكار است؛ چرا كه او به خداوند سوگند ياد مىكند كه فرزند برادرش هرگز دروغ نگفته است. اين جمله تأييد آشكار نبوت و رسالت آن حضرت است.