خیرالانام وخوشنودی ابلیس
أبان بن عثمان در حديث مرفوعى گويد:
هنگامى كه عبد اللَّه بن عبد المطّلب بالغ شد، عبد المطّلب او را به همسرى آمنه بنت وهب زهرى در آورد و چون با آمنه ازدواج كرد باردار شد.
و از [آمنه] روايت شده كه گفته است:
چون باردار شدم، آن را احساس نكردم و در دوران باردارى سنگينى حمل- كه بر زنان عارض مى شود- بر من عارض نشد و در خواب ديدم كه كسى نزد من آمد و گفت: خير الانام در رحم تو است و چون هنگام وضع حمل فرا رسید آن كار بر من آسان شد تا آنكه او را به دنيا آوردم و او با دو دست و دو زانو خود را از زمين حفظ مى كرد و شنيدم كه گوينده اى مى گفت: تو خير البشر را به دنيا آوردى او را در پناه واحد صمد از شرّ هر ستمكار حسودى نگاهدار.
ونیز روایت شده:
چون[حضرت] بر زمين فرود آمد با دو دست و دو زانو خود را از زمين حفظ نمود و سرش را به طرف آسمان بلند كرد و پرتو درخشانى از من ساطع شد كه زمين تا آسمانى را روشن ساخت و شياطين را با ستارگان رجم كردند و از آسمان محجوب شدند و قريشيان شهابها و ستارگانى را ديدند كه فرود مى آمدند، ترسيدند و گفتند: قيامت بر پا شده است و به نزد وليد بن مغيره گرد آمده و او را باخبر كردند. وليد شيخى كبير و با تجربه بود، گفت: به اين ستاره هايى كه در صحرا و دريا راهنماى شما هستند بنگريد اگر آنها زايل شدند قيامت بر پا شده است و اگر آنها ثابتند، فرود شهابها به خاطر پيشامدى است.
شياطين هم آن را ديدند و به گرد ابليس گرد آمده و به او خبر دادند كه از آسمان محجوب شده و شهابها بر آنها افكنده مى شود و او گفت: جستجو كنيد و ببينيد چه پيشامدى رخ داده است؟
آنها در دنيا به جولان در آمدند و برگشتند و گفتند: چيزى نديديم.
گفت: من خود بايد تفحّص كنم و ما بين مشرق تا مغرب را درنورديد و چون به حرم رسيد ديد پر از فرشتگان است و چون خواست وارد حرم شود جبرئيل عليه السّلام بر او فرياد كشيد و گفت: اى ملعون! دور شو، آمد تا از جانب حراء در آيد كه آن نيز سدّى در برابر او شد. گفت: اى جبرئيل چه خبر است؟
گفت: اين پيامبرى است كه متولّد شده و او بهترين انبياست.
گفت: آيا در
او نصيبى دارم؟
گفت: خير،
گفت: آيا در امّتش نصيبى دارم؟
گفت: آرى،
گفت:بدان خشنودم.
کمال الدین وتمام النعمة، مرحوم صدوق(ره)، ترجمه پهلوان، ج1، ص375