تعیین فرماندهی اسامه
در بحار، روايت كرده كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شب بيست و ششم ماه صفر سال يازدهم هجرت به مردم دستور داد براى جنگ با روم آماده شوند. اسامه را فرا خواند و او را سر لشكر قرار داد و علم را به او سپرد و كسانى را كه از لشكر او تخلف كنند لعنت كرد. از جمله افرادى كه بخصوص نام برد ابو بكر و عمر بودند، كه اين دو در شب رحلت حضرت به مدينه بازگشتند و براى غصب خلافت آماده شدند. حضرت در آن شب فرمود: «امشب شرّ عظيمى وارد مدينه شده است» اسرار ال محمد،ترجمه کتاب سلیم بن قیس،342
آن بزرگوار اسامة پسر زيد بن حارثه را (كه پدرش در جنگ موته كشته شده بود) به سركردگى لشكرى تعيين كرد و دستور داد كه با مردم مسلمان به همانجا كه پدرش كشته شده براى جنگ با دشمنان دين بسوى روم برود، و رأى مباركش بر اين شد كه گروهى از سران مهاجر و انصار را در لشكر او بفرستد تا هنگام مرگش كسى در باره زمامدارى اختلاف نكند، و طمع به پيشوائى مسلمين نه بندد، و راه را براى آن كس كه خود به جانشينى منصوب فرموده بود (يعنى على بن ابى طالب عليه السّلام) هموار سازد، و كسى با آن حضرت در صدد نزاع برنيايد، پس پرچم سردارى جنگ را چنانچه گفته شد به نام اسامة بست، و در باره بيرون كردن آنان از مدينه كوشش و سفارش فرمود و به اسامة دستور داد با لشكر خويش از مدينه بيرون رود و (براى پيوستن ديگران) در جرف (كه نام جايى است در سه ميلى مدينه) بماند، و مردم را به بيرون رفتن و همراهيش برانگيخت، و از درنگ كردن در مدينه و دنبال ماندن از او بر حذر داشت، در اين خلال كسالت آن حضرتكه منجر به رحلتش شد پيش آمد.
الارشاد،ج1،ص170