آنهایی که شب قدر را می شناختند!!!
از امام صادق (ع) فرمود: على (ع) را شيوه بود كه بسيار مى فرمود:
هيچ گاه تَيْمِى و عَدَوِى (ابو بكر و عمر) خدمت رسول خدا (ص) نبودند و آن حضرت انا انزلناه را با خشوع و گريه تلاوت مى كرد جز اينكه:
مى گفتند:براى اين سوره چه سخت دلت نازك است؟
رسول خدا (ص) مى فرمود: براى آن چيزى است كه به چشم خود ديده و به دل خود فهميده ام و براى آن است كه دل اين مرد (على ع) بعد از من خواهد دريافت،
مى گفتند: شما چه ديديد و او چه خواهد ديد؟
فرمود: روى خاك براى آنها نقش مى كرد «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»
فرمود: پيغمبر مى فرمود: پس از فرموده خداى عز و جل: «هر امرى» چيزى بجا مى ماند؟
مى گفتند: نه،
مى فرمود: مى دانيد به چه کسی هر امرى را نازل مى كنند؟
مى گفتند: يا رسول اللَّه به شما،
مى فرمود: آرى درست است.
مى فرمود: ولى آيا شب قدر بعد از من هست؟
مى گفتند:آرى،
فرمود: رسول خدا (ص) مى فرمود: آيا اين امر در آن شب نازل مى شود؟
مى گفتند: آرى،
مى فرمود: بر چه كسى؟
مىگفتند: ما نمى دانيم،
سر مرا در آغوش مى گرفت و مى فرمود: اگر نمى دانيد، بدانيد: آن كس بعد از من اين مرد است،
فرمود: به راستى، مطلب اين است كه آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مي شناختند، بواسطه هراس سختى كه در دل آنها مى افتاد.
أصول الكافي / ترجمه كمره اى ؛ ج2 ؛ ص265