پاداش دوستی امام حسن (ع)
در رجال كشى از ابو حمزه از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت مي كند كه فرمود:
مردى از ياران امام حسن كه او را: سفيان بن ليلى مي گفتند در حالى كه بر شتر خود سوار بود نزد آن حضرت آمد، وى در حالى كه دامن لباس خود را گرفته بود نزد آستانه آن بزرگوار ايستاد و گفت:
السّلام عليك يا مذل المؤمنين! يعنى سلام بر تو، اى ذليل كننده مؤمنين!
امام حسن عليه السّلام به وى فرمود:
پياده شو و تعجيل منماى! او پياده شد و شتر خود را در ميان خانه عقال كرد، آنگاه آمد تا نزد امام عليه السّلام رسيد، امام به او فرمود: چه گفتى!؟
گفت: گفتم: سلام بر تو اى ذليل كننده مؤمنين.
امام حسن فرمود: به چه دليل اين سخن را ميگوئى!؟
گفت: تو عمدا امر خلافت اين امت را از گردن خود خلع نمودى و باين مرد طاغى و سركش واگذار كردى كه بر خلاف دستور خدا حكومت مى نمايد.
امام حسن فرمود: من تو را از علت اينكه اين عمل را انجام دادم آگاه مى نمايم.
من از پدرم على عليه السّلام شنيدم مي فرمود: پيامبر با عظمت اسلام صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
روز و شبها نمى گذرند تا اينكه مردى كه داراى گلوئى گشاد و سينه اى عريض باشد، ميخورد ولى سير نمى شود متصدى امر خلافت اين امت شود، آن مرد معاويه است. علت صلح من با معاويه همين است.
چه باعث شد كه نزد ما آمدى؟
گفت: دوستى و حب تو.
فرمود: محض رضاى خدا؟
گفت: آرى.
فرمود: بخدا قسم هيچ بنده اى ما را دوست ندارد و لو اينكه در ديلم اسير باشد مگر اينكه دوستى ما به نفع وى خواهد بود.
دوستى ما آنچنان گناهان را از بنى آدم فرو ميريزد كه باد برگ درختان را فرو ميريزد.
زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام( ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)