نقش تربیت در سرنوشت انسان!
یکی از کتابهایی که کشیش های مسیحی نوشته اند و خیلی کتاب خوبی هم است… کتابی است به نام «اخلاق» نوشته شخصی به نام «سموئیل اسمایلز»؛ در این کتاب، یک مثال خیلی قشنگی زده است که خیلی جالب است، در آنجا نوشته است که:
«یک کلیسا که ظاهراً در اسپانیا بود، تصمیم گرفت که مجمسه ای از حضرت «مسیح» را ترسیم کنند که در کلیسا نصب کنند، رفتند یک مجسمه سازی را آوردند، وی شروع کرد مجسمه تمام اعضای بدن حضرت «مسیح» را ساخت، آمد رسید به چشمش، هر چه قدر فکر کرد که یک چشمی ترسیم بکند که بیانگر چشم حضرت مسیح باشد، نتوانست؛ در اعضای بدن، چشم خیلی عضو مهم است، زیرا آنچه که می تواند شخصیت یک انسان را به نمایش بگذارد، چشمان اوست، لذا مجسمه ساز رفت در کوچه و بازار، چشمهای مردم را ببیند و یکی را انتخاب کند.
در کوچه و بازار که رفت، مدام به چشمان مردم نگاه می کرد، ولی نمی پسندید. تا اینکه رفت و دید
در یک کوچه ای، دو، سه تا بچه دارند بازی می کنند، دید یکی از این بچه ها، چشم ملکوتی مسیحائی دارد، گفت: آقا پسر می شود با هم برویم محل کارم؟ من چند دقیقه با تو کار دارم. این بچه را آورد محل ساخت مجسمه، و از روی چشمانش، چشمان حضرت مسیح را ترسیم کرد. یک مبلغی را هم به او داد و رفت.ده، بیست سال گذشت، باز کلیسا تصمیم گرفت، مجسمه قاتل حضرت «مسیح» را هم ترسیم کرده و در برابر او قرار بدهد. رفتند همان مجسمه ساز را آوردند، شروع کرد پا و بدن و دست و سر و گوش و همه جا را ساخت، آمد در چشمش گیر کرد! با خودش گفت: من یک چشمی باید برای این مجسمه ترسیم بکنم و بسازم، که بیانگر چشم قاتل حضرت «مسیح» باشد، به طوری که انسان وقتی نگاه بکند، قتل و شرارت از این چشم ببارد.
رفت در کوچه و بازار و… دید دو نفر جوان دارند با هم دعوا می کنند؛ یکی از اینها با لگد و مشت افتاده بود به جان طرف مقابلش و او را می زد، نگاه کرد دید چشمان خون آلود وحشتناکی دارد، آدم به چشمانش که نگاه می کند، وحشت می کند! به او گفت که آقا، با هم برویم در کلیسا، ده دقیقه آنجا باش بعد برو. آورد نشانش روی صندلی، و از روی چشمان او، چشم قاتل حضرت «مسیح» را ترسیم کرد؛ یک مقدار پولی هم به او داد.
آن جوان، همین که داشت از کلیسا بیرون می رفت، برگشت به مجسمه ساز گفت: آقای مجسمه ساز! یادت هست که یک روزی، کودکی را آوردی اینجا، و از روی چشمانش، چشم حضرت «مسیح» را ترسیم کردی!؟ گفت: آری یادم هست! چطور؟ گفت: من همان بچه ام! ولی تربیت، من را به جائی رسانده، که امروز، مرا آورده ای و از روی چشمان من، چشم قاتل حضرت «مسیح» را داری می سازی! تربیت غلط مرا به اینجا رسانده است.
لذا دوستان خیلی مواظب باشند. تربیت امر بسیار مهمی است در زندگی؛ و آثار تربیت هم - چه تربیت سالم و چه تربیت ناسالم - سالها بعد در زندگی انسان معلوم می شود.
از توصیه های اخلاقی دکتر حسینی قزوینی دامت برکاته، درس خارج(به تدوین موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج))