ميعادگاه مباهله
طبق توافق قبلي، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و نمايندگان نجران براي مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمايندگان نجران ديدند كه پيامبر فرزندش حسين عليه السلام را در آغوش دارد، دست حسن عليه السلام را در دست گرفته و علي و زهرا عليهماالسلام همراه اويند و به آنها سفارش مي كند هرگاه من دعا كردم شما آمين بگوييد. مسيحيان، هنگامي كه اين صحنه را مشاهد كردند، سخت به وحشت افتادند و از اين كه پيامبر، عزيزترين و نزديك ترين كسانِ خود را به ميدان مباهله آورده بود، دريافتند كه او نسبت به ادعاي خود ايمان راسخ دارد؛ زيرا در غير اين صورت، عزيزان خود را در معرض خطر آسماني و الهي قرار نمي داد. بنابراين از اقدام به مباهله خودداري كردند و حاضر به مصالحه شدند.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامي كه هيئت نجراني پيامبر را در اجراي مباهله مصمّم ديدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه كه بزرگ ترين و داناترين آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد بر حق نمي بود چنين بر مباهله جرئت نمي كرد. اگر با ما مباهله كند، پيش از آن كه سال بر ما بگذرد يك نصراني بر روي زمين باقي نخواهد ماند». و به روايت ديگر گفت: «من چهره هايي را مي بينم كه اگر از خدا درخواست كنند كه كوه ها را از جاي خود بكند، هر آينه خواهد كَند. پس مباهله نكنيد كه در آن صورت هلاك مي شويد و يك نصراني بر روي زمين نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت:
«اي ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه كن بر چيزي كه قدرت بر اداي آن داشته باشيم».
پس حضرت با ايشان مصالحه نمود كه هرسال دوهزار حُلّه بدهند كه قيمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان كه اگر جنگي روي دهد، سي زره و سي نيزه و سي اسب به عاريه بدهند.