• تماس  
  • زیارت عاشورا

آخرين لحظات ، در فكر هدايت

18 آذر 1394 توسط hosna


عمرو بن اسحاق كه يكى از اصحاب حضرت ابومحمّد امام حسن مجتبى صلوات الله و سلامه عليه مى باشد، حكايت كند:

روزى من به همراه يكى از دوستانم جهت عيادت آن حضرت به محضر شريف ايشان شرفياب گشتيم .

و چون اندك زمانى نشستيم ، جوياى حال و احوال آن امام مظلوم عليه السلام شديم ، كه حضرت به من خطاب نمود و فرمود:

يا ابن اسحاق ! آنچه نياز دارى سؤ ال كن ؟

عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! حال شما مساعد نيست ، هرگاه نقاهت شما برطرف شد و سلامتى خود را باز يافتى مسائل خود را مطرح مى نمائيم .

در همين موقع حضرت از جاى خود برخاست و جهت رفع حاجت از اتاق خارج گشت و پس از گذشت لحظاتى كه مراجعت نمود؛ فرمود: پيش از آن كه مرا از دست بدهى ، آنچه مى خواهى سؤ ال كن .

گفتم : ان شاء اللّه پس از آن كه عافيت و سلامتى خود را باز يافتى ، اگر سؤ الى داشتم به عرض عالى مى رسانم .

در اين هنگام حضرت فرمود: دشمنان چندين مرتبه مرا زهر خورانيده اند؛ ليكن اين بار به جهت شدّت زهر جگرم متلاشى شده است و ديگر مرا گريزى از مرگ نيست .

عمرو بن اسحاق گويد: ناگاه حال حضرت وخيم گشت ؛ و لخته هاى خون قى و استفراغ مى نمود؛ و من ديگر نتوانستيم بنشينيم ، لذا مرخّص شدم تا آن حضرت اندكى بيارامد.

فرداى آن روز دوباره جهت ملاقات و ديدار به حضور آن امام مظلوم شرفياب شدم ؛ و ديدم كه حضرت سخت به خود مى پيچد و مى نالد و حسين عليه السلام بر بالين بسترش غمگين و افسرده حال نشسته بود و اظهار داشت : برادرم ! چه كسى با تو چنين كرد؟

امام حسن مجتبى سلام اللّه عليه با سختى لب به سخن گشود؛ و در جواب فرمود: آيا مى خواهى از قاتل من انتقام بگيرى و قصاصش كنى ؟

برادرش حسين عليه السلام ، پاسخ داد: بلى .

امام مجتبى سلام اللّه عليه فرمود: خداوند متعال از همه خلايق قوى تر و عالم تر است ؛ و من دوست ندارم كه به خاطر من ، شخصى كشته گردد و خونى بر زمين ريخته شود.

 كشف الغمّة : ج 1، ص 584.

 نظر دهید »

خطیب خردسال

18 آذر 1394 توسط hosna


دوان دوان از مسجد برگشت و مثل همیشه نزد مادرش رفت. دو عدد متکا روی هم گذاشت تا شکل منبر شود و در عالم کودکی‏ اش بر منبر بنشیند و سخنرانی کند.

این کار هر روز تکرار می‏شد، یعنی آنچه را که در مسجد بر پدربزرگش نازل شده بود تمام و کمال برای مادرش تعریف می‏کرد و آیات قرآن را برای او می‏خواند و به این شکل مادر را از وحی الهی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده بود مطلع می‏کرد. مادر نیز به حافظه‏ ی پسر هفت ساله‏ اش می‏ نازید و به شیوایی کلام فرزند خردسالش افتخار می‏کرد.

گویا آن روز اتفاقی افتاده بود. سخنران کوچک ما مثل روزهای قبل عادی و روان صحبت نمی‏کرد، گاهی در سخنانش وقفه ایجاد می‏شد و گاهی نیز مطلب را به درستی نمی‏رساند… مادر پرسید:

- پسرم، چه شده امروز نمی‏توانی راحت حرف بزنی؟

- مادر، مثل شاگردی شده‏ ام که در حضور استادش باشد و نتواند راحت صحبت کند، گویی شخص بزرگی حرف‏های مرا می‏شنود…راستش مادر جان، هول شده ‏ام.

در این هنگام علی علیه‏ السلام از پشت پرده بیرون آمد و پسرش (حسن) را در آغوش گرفت و بوسید. سپس گفت: احسنت، مرحبا، پس توبودی که هر روز آیات خدا را برای مادرت می‏خواندی…. .

 مناقب، ج 4، ص 7.

 

جانم فدای حسنت یا زهــــرا(س)

 نظر دهید »

راهنمايى طفل چهار ماهه

18 آذر 1394 توسط hosna

روزى ابوسفيان وارد شهر مدينه شد تا آن كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله ملاقات كند و با حضرت تجديد عهد و ميثاق نمايد؛ وقتى اجازه ورود خواست ، حضرت رسول او را نپذيرفت .

پس ابوسفيان نزد امام علىّ عليه السلام آمد و از وى تقاضا كرد تا واسطه شود و رسول اللّه صلوات اللّه عليه او را بپذيرد.

امام اميرالمؤ منين عليه السلام اظهار داشت : پيامبر خدا هر تصميمى كه گرفته باشد از تصميم خود باز نمى گردد.

در همان موقع امام حسن مجتبى عليه السلام كه در سنين چهار ماهگى بود و در آن مجلس نيز حضور داشت ، با همان حالت كودكانه جلو آمد و يك دست خود را روى بينى ابوسفيان و يك دست ديگرش بر ريش او گذارد و سپس فرمود:

اى پسر سخر! بگو: ((لا إ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه )) تا آن كه نزد جدّم - رسول خدا صلى الله عليه و آله - تو را شفاعت كنم و آن بزرگوار تو را بپذيرد.

ابوسفيان از ديدن چنين جريانى متحيّر شد و ساكت ماند.

مشاهده چنين صحنه اى شگفت آور، اظهار نمود:

ستايش خداوندى را كه در ذرّيه محمّد صلى الله عليه و آله طفلى همانند يحيى بن زكريّا عليه السلام قرار داد، كه در طفوليّت اين چنين حكيم و سخنور باشد و افراد را راهنمائى و به سوى سعادت و خوشبختى هدايت نمايد.

همچنين آورده اند:

يكى از اصحاب پيامبر عظيم القدر اسلام صلى الله عليه و آله - به نام يَعْلى - حكايت كند:

روزى آن حضرت را به ميهمانى دعوت كرده بودند، من نيز همراه آن حضرت به راه افتادم .

در بين راه ، امام حسن عليه السلام را مشاهده كرديم كه مشغول بازى با ديگر بچّه ها است ، پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله با سرعت به سوى فرزندش ، حسن مجتبى عليه السلام رفت و خواست او را در آغوش گيرد كه گريخت و به سمتى ديگر رفت .

حضرت رسول صلوات اللّه عليه نيز مى خنديد و به دنبالش از سمتى به سمت ديگر مى رفت ، تا آن كه سرانجام وى را در آغوش گرم خود گرفت و به سينه چسبانيد و بوسيدش ؛ سپس دستى بر سر و صورت او كشيد و فرمود:

حسن پاره تن من است و من نيز از او هستم ؛ و خداوند دوست دارد هر كه او را دوست بدارد.

 

 بحارالا نوار: ج 43، ص326 و 306.

 نظر دهید »

جهان تحت فرمان اهل بیت(ع)

18 آذر 1394 توسط hosna


کثیر بن سلمه گوید:

در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، امام حسن علیه ‏السلام را دیدم که در کودکی از سنگی، عسل سفیدی بیرون آورد. تعجب کرده و به محضر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب گشته و جریان را به حضرتش رساندم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

أتنکرونی لابنی هذا؟ و انه سید ابن سید، یصلح الله به بین فئتین و یطیعه أهل السماء فی سمائه، و أهل الأرض فی أرضه.

آیا چنین کاری را از فرزندم منکر می‏شوید؟ در صورتی که او آقا و فرزند آقا است. خداوند به وسیله او در میان دو گروه صلح برقرار می‏کند، اهل آسمان در آسمان و ساکنان زمین در زمین از او فرمان می‏برند .

 

 قطره‏ ای از دریای فضائل اهل‏بیت علیهم ‏السلام: 2 / 468، به نقل از دلائل الامامة: 165 ح 5.

 نظر دهید »

روضة المجتبی(ع)

17 آذر 1394 توسط hosna

   محمد بن مسلم گويد شنيدم امام باقر عليه السلام مى ‏فرمود:

   چون حسن بن على عليه السلام به حالت احتضار درآمد، به حسين فرمود، برادرم! به تو وصيتى ميكنم، آن را حفظ كن، چون من مردم، جنازه ‏ام را آماده دفن كن سپس مرا به سوى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر تا با او تجديد عهدى كنم، آنگاه مرا به جانب مادرم فاطمه عليها السلام برگردان، سپس مرا ببر و در بقيع دفن كن و بدان كه از طرف حميرا، (عايشه) كه مردم از زشتكارى و دشمن او با خدا و پيغمبر و ما خاندان آگاهند، مصيبتى به من ميرسد،

  پس چون امام حسن عليه السلام وفات كرد و روى تابوتش گذاردند، او را به محلى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بر جنازه‏ ها نماز ميخواند بردند، امام حسين بر جنازه نماز گذارد و چون نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند، چون بر سر قبررسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگهش داشتند، به عايشه خبر بردند و به او گفتند، بنى هاشم جنازه حسن بن على عليهما السلام را آورده‏ اند تا در كنار رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دفن كنند، عايشه بر استرى زين كرده نشست و شتافت- او نخستين زنى بود كه از دوران اسلام بر زين نشست- آمد و ايستاد و گفت: فرزند خود را از خانه من بيرون بريد، كه نبايد در اينجا چيزى دفن شود و حجاب پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله دريده شود.
   حسين بن على صلوات اللَّه عليهما فرمود: تو و پدرت از پيش حجاب پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله را دريديد و تو در خانه پيغمبر كسى را در آوردى كه دوست نداشت نزديك او باشد (مقصود ابو بكر و عمر است) و خدا از اين كار، از تو باز خواست ميكند. همانا برادرم به من امر كرد كه جنازه‏ اش را نزديك پدرش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله برم تا با او تجديد عهد كند، و بدان كه برادر من از همه مردم بخدا و رسولش و معنى قرآن داناتر بود و نيز او داناتر از اين بود كه پرده رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را پاره كند، زيرا خداى تبارك و تعالى ميفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، تا بشما اجازه نداده‏ اند به خانه پيغمبر وارد نشويد- 58 سوره 33» و تو بدون اجازه پيغمبر، مردانى را بخانه او راه دادى. خداى عز و جل فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد. آواز خود را از آواز پيغمبر بلندتر نكنيد- 3 سوره 49» در صورتى كه به جان خودم سوگند كه تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كلنگ‏ها زدى با آنكه خداى عز و جل فرمايد: «كسانى كه نزد رسول خدا صداى خود را فرو ميكشند، آنهايند كه خدا دلهايشان را بتقوى آزمايش كرده است- 4 سوره 49» به جان خودم كه پدرت و فاروقش به سبب نزديك كردن خودشان را بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله او را آزار دادند و آن حقى را كه خدا با زبان پيغمبرش بآنها امر كرده‏ بود، رعايت نكردند، زيرا خدا مقرر فرموده كه آنچه نسبت به مؤمنين در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرامست، به خدا اى عايشه! اگر دفن كردن حسن نزد پدرش رسول خدا (ص) كه تو آن را نميخواهى، از نظر ما خدا آن را جايز كرده بود، ميفهميدى كه او به رغم انف تو در آنجا دفن ميشد (ولى افسوس كه كلنگ زدن نزد گوش پيغمبر از نظر ما جايز نيست)

   سپس محمد بن حنفيه رشته سخن بدست گرفت و فرمود: اى عايشه! يك روز بر استر مينشينى و يك روز (در جنگ جمل) بر شتر مينشينى؟! تو بعلت دشمنى و عداوتى كه با بنى هاشم دارى، نه مالك نفس خودت هستى و نه در زمين قرار ميگيرى، (در صورتى كه خدا ميفرمايد: نفس ببدى فرمان ميدهد- 53 يوسف» و به زنان پيغمبر ميفرمايد: در خانه خود بنشينيد 33- احزاب).
عايشه رو به او كرد و گفت: پسر حنفيه! اينها فرزندان فاطمه ‏اند كه سخن ميگويند، ديگر تو چه ميگوئى؟! حسين عليه السلام به او فرمود: محمد را از بنى فاطمه به كجا دور ميكنى، به خدا كه او زاده سه فاطمه است:

1- فاطمه دختر عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (مادر ابو طالب)

2- فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امير المؤمنين عليه السلام)

3- فاطمه دختر زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد معيص بن عامر (مادر عبد المطلب)

عايشه به امام حسين عليه السلام گفت: پسر خود را دور كنيد و ببريدش كه شما مردمى دشمنى خواهيد، پس حسين عليه السلام به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بيرون آورد و در بقيع دفن كرد.

اصول کافی،ترجمه مصطفوی،ج2،ص73

 نظر دهید »

تحليلى از صلح امام حسن (ع‏)

17 آذر 1394 توسط hosna


    امّت و ملّتى كه صاحبان و وارثان حقيقى و راستين نهضت را رها كند و دچار گوساله‏ پرستى شود و فريفته قد است گوساله ‏هاى ريز و درشت سامرى گردد، شايسته خلافت جور و جهل و فقر و فلاكت فكرى و سياسى و اقتصادى و اجتماعى است …

سليم بن قيس گفت: حسن بن على عليه السّلام پس از صلح با معاويه به منبر شد و حمد و ثناى خداى به جاى آورد و فرمود: اى مردم! معاويه پنداشته كه من او را براى خلافت شايسته مى ‏دانم و خود را شايسته خلافت نمى ‏بينم! معاويه دروغ مى ‏گويد.
   من در كتاب خدا و فرموده رسولش به مردم سزاوارتر از خودشان هستم. به خدا سوگند! اگر مردم با من بيعت مى ‏كردند و اطاعتم مى ‏نمودند و ياريم مى ‏كردند آسمان و زمين بركات خويش را بر آنان ارزانى مى ‏داشت و تو اى معاويه در آن طمع نمى ‏ورزيدى.

   رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرمود: «امّتى كه سرنوشت و حكومت خويش را به فردى سپرد كه در ميان آن امّت فردى داناتر از وى باشد، هماره به قهقرا رود تا به ملتى گوساله پرست رسد».

   بنى اسرائيل هارون را رها كردند و به گوساله روى آوردند در حالى كه مى‏ دانستند هارون جانشين موسى است، و اين امت على را رها كردند و شنيدند كه رسول خدا در باره على عليه السّلام مى‏ فرمود: «تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى هستى به جز نبوت كه پس از من پيامبرى نيست». رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم از قومش فرار كرد در حالى كه داشت آنان را به پرستش خداوند دعوت مى‏ كرد و كارش به جايى رسيد كه گريخت و به غار پناه برد. اگر يارانى مى ‏يافت فرار نمى‏ كرد واگر من هم يارانى مى ‏يافتم با معاويه بيعت نمى ‏كردم.

   هارون هنگامى كه قومش او را ناتوان ساختند و نزديك بود وى را بكشند عليه آنان يارانى نيافت، رسول خدا هم هنگامى كه از قومش گريخت عليه آنان يارانى نيافت، همين طور من و پدرم هنگامى كه امت، ما را رها كردند و با غير ما بيعت نمودند يارانى نيافتيم و اين سنن و امثال تاريخ است كه دارد تكرار مى ‏شود.

اى مردم! در شرق و غرب جهان براى پيامبرتان جز من و برادرم فرزندى نخواهيد يافت.


* مصدر روايت: امام حسن بن على عليه السّلام.
* راوى: سليم بن قيس.
* زمان: سال 41 هجرى.
* مكان: مدينه.
منبع:تاریخ سیاسی صدر اسلام(ترجمه کتاب سلیم بن قیس)

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس