ساده پوشی
ساده زيستي رسول خدا صلي الله عليه و آله و وابسته نبودن به جلوههاي فريبنده دنيا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوههاي مادي دل خوش نداشتن، در همه شوون زندگي وي متجلي بود از جمله در كيفيت و نوع لباس و فرش و زير انداز و…
نقل شده كه گاهي آن حضرت، روي حصير ميخوابيد، بي آن كه جز آن چيزي زيرش باشد. (سنن النبی،123)
هر چه فراهم بود ميپوشيد، چه قطيفهاي باشد كه بر كند، يا بُرد عالي كه بپوشد، چه جبه پشمين، هر چه كه از حلال مييافت ميپوشيد. “ما وجد من المباح لبس.” ( محجه البيضاء، ج 4، ص 125)
مهم، مباح بودن جامه بود كه براي رسول خدا اهميت داشت، نه قيمت و جنس و دوخت و جذاب بودن!
آن حضرت به صحابي پارساي خود ابوذر غفاري فرمود:
اي ابوذر! من لباس خشن و سخت ميپوشم، روي زمين مينشينم، انگشتانم را پس از غذا ميليسم،- كنايه از اين كه در صرف غذا اسراف نميكردند - بر چهار پاي بي زين سوار ميشوم و كسي را در رديف خود سوار ميكنم. اينها از سنتهاي من است، هر كس از سنن من روي گردان شود، از من نيست.( سنن النبي، ص 131)
در سخن ديگري آمده است كه عبايي داشت، هر گاه ميخواست نافله بخواند (يا جا به جا شود) آن را دو تا ميكردند و زيرشان ميانداختند.(همان، ص 123)
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگز نسبت به جاي خواب و رختخواب، عيبجويي و ايرادگيري نداشت. اگر بستر برايش ميگستردند، بر آن ميخوابيد و اگر رختخوابي پهن نميشد، بر زمين ميخوابيد. “ان فرشوا له اضطجع و ان لم يفرش له اضطجع علي الارض.” (محجة البيضاء، ج 4، ص 130)
اين نهايت زهد و اوج وارستگي از تعلقات دنيوي است.
وقتي در خانه بود، لباس خود را ميدوخت و بر كفش خويش وصله ميزد.( بحارالانوار، ج 16، ص 230)
روزي عُمَر خدمت آن حضرت رسيد، در حالي كه وي بر روي حصيري خفته بود و حصير بر پهلوهاي آن حضرت خط انداخته بود؛ گفت: يا رسول الله! كاش بستري گسترده بوديد!
فرمود: دنيا را ميخواهم چه كنم؟ مَثل من و دنيا مَثل رهگذري است كه در يك روز گرم، ساعتي از روز را زير سايه درختي به استراحت پرداخته، سپس آن جا را وانهاده و رفته است.(همان، ص 239)