• تماس  
  • زیارت عاشورا

خود را به صاحب خانه تحمیل نکنیم

25 خرداد 1396 توسط hosna

فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتىَ‏ يُؤْذَنَ لَكمُ‏ْ وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكىَ‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم‏؛

و اگر كسى را در آن نيافتيد، پس داخلِ آن مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگرديد» برگرديد، كه آن براى شما سزاوارتر است، و خدا به آنچه انجام مى ‏دهيد داناست.(سوره نور/28)

 

در این آیۀ شریفه خداوند آداب مهمانی و ورود به خانۀ دیگران را به ما یاد می دهد.

اگر به خانۀ کسی رفتیم وصاحب خانه نبود، بنابر مصالحی ورود به آنجا ممنوع وحرام است(فلا تدخلوها)

اگر صاحب خانه بود ولی اجازۀ ورود صادر نکرد، باز حق ورود نداریم( حَتىَ‏ يُؤْذَنَ لَكمُ‏ْ )

درصورت فوق ودیدن علایم نارضایتی بدون ناراحتی لازم است برگردیم(قیل…فارجعوا)

جمله «يُؤْذَنَ» مجهول آمده تا اصل اذن را ثابت كند و نامى از اذن دهنده نيامده است بنابر این چه مالک اصلی باشدیا مقام مجاز دیگر فرقی ندارد.

وقتی گفته شد برگردیدواجازۀ ورود نداشتیم توقّف در كنار خانه مردم نیز ممنوع می شود. «ارْجِعُوا»

 نپذيرفتن مهمان ناخوانده جايز است. «ارْجِعُوا»

باید عذر صاحب خانه را به هر دلیلی بپذيريم و خود را به صاحب خانه تحميل نكنيم. «ارْجِعُوا فَارْجِعُوا»

 صفا، صميميّت و نداشتن توقّع بيجا، از بركات اخلاق اسلامى است. «ارْجِعُوا فَارْجِعُوا»

 راه خودسازى و تزكيه، عمل به آداب اسلامى و مراعات حقوق مردم است.«هو ازکی لکم»

 

برداشتهایی از تفسیر نور

 نظر دهید »

چرا امام علی علیه السلام به مسجد رفت تا شهیدشود؟

25 خرداد 1396 توسط hosna

طبق روایات وارده اگر امام علی علیه السلام از شهادت خود خبر داشت چرا به مسجد رفت تا شهید شود؟

 

شیخ مفید رحمة الله علیه روایات در این زمینه را متواتر می داند ومی نویسد:

روايات متواتر رسيده كه امام علي عليه السلام پيش از فرا رسيدن زمان وفات، از شهادت خود خبر دادند و از حوادثي كه در زمان كشته شدن شان رخ مي دهد و به سبب ضربتى كه بر سرش وارد مي آيد، شهيد از دنيا مي رود و خون سرش محاسنش را خضاب (و رنگين) مي نمايد، خبر داد و چنان شد كه فرمود.

الارشاد، شیخ مفید،ج1،ص319

 

شیخ کلینی رحمة الله علیه در اصول کافی آورده است:

ابو الطفيل مي گويد: روزى كه ابو بكر مرد من بر سر جنازه‏اش حاضر بودم و زمانى كه با عمر بيعت كردند حضور داشتم، كه على بن ابى طالب عليه السلام)گوشه‏ اى نشسته بود جوانى يهودى و خوش صورت، با نيكو لباس كه از اولاد هارون (وصى موسى) بود، وارد شد و بالاى سر عمر ايستاد و گفت: يا امير المؤمنين! آيا تو دانشمندترين اين امت به كتابشان و امر نبوت پيغمبرشان هستي؟ عمر سرش را پائين انداخت … و گفت: دامن اين جوان را بگير. يهودى گفت: اين جوان كيست؟ عمر گفت: او على بن ابى طالب است‏. يهودي (به امام علي عليه السلام) عرض كرد: جانشين محمد چند سال پس از او زندگى ميكند؟  آيا ميميرد يا کشته مي شود؟. 

على عليه السلام فرمود: اى هارونى او بعد از پيغمبر 30 سال زندگى مي كند بدون يك روز كم و زياد سپس ضربتى به اينجا- يعنى به فرق سرش- وارد مي آيد و محاسنش از خون فرقش رنگين مي شود.

اصول کافی، شیخ کلینی ره ،ج1،ص529

 

 

شیخ صدوق رحمة الله علیه نیز در کتاب توحید خود آورده است که:

ادامه »

 نظر دهید »

نکوهش مفسدان اقتصادی در کلام امام علی علیه السلام

25 خرداد 1396 توسط hosna

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است هنگامي كه مصقلة ابن هبيره شيبانىّ گريخته نزد معاويه رفت، و او اسيران بنى ناجيه را از عامل امير المؤمنين خريده آزاد كرد، چون حضرت بهاى آنرا مطالبه نمود خيانت كرده بشام گريخت.

گروهى از بنى ناجيه بعد از جنگ صفّين با خوارج نهروان متَّفق و به آن حضرت ياغى گشته رو به مدائن آوردند، حضرت معقل ابن قيس را با دو هزار سوار بجنگ آنها فرستاد، چون معقل در كنار درياى فارس به ايشان رسيد جنگيد و رئيس بنى ناجيه خريّت ابن راشد را با اصحابش بقتل رسانيد، و پانصد تن زن و مرد و بچه را كه در اوّل نصرانى و بعد مسلمان آنگاه مرتدّ شده و به خريّت ملحق گشته بودند اسير كرد، و در برگشتن رسيد به اردشير خرّه كه اسم شهرى است در خوزستان، و در آنجا مصقله از جانب امير المؤمنين حاكم بود اسيران باو پناه برده آزادى خودشان را درخواست نمودند مصقله آنان را از معقل به پانصد هزار درهم خريده آزاد كرد و وعده داد كه در وقت معيّنى آن مبلغ را براى حضرت بفرستد، پس معقل به كوفه رفته واقعه را خدمت حضرت عرض كرد، آن بزرگوار منتظر بود كه مصقله پانصد هزار درهم بفرستد، چون دير كرد نامه اى باو نوشت كه يا مال را بفرست يا حاضر شو تا بكار تو رسيدگى شود، مصقله به خدمت حضرت رسيد و دويست هزار درهم اداء نمود، و نتوانست باقى را پرداخت نمايد، چند روزى مهلت خواست و شبانه نزد معاويه بشام گريخت، چون حضرت گريختن او را شنيد فرمود:

قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِيدِ فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْكَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَيْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ ؛


خدا مصقله را زشت سازد رفتارى كرد مانند رفتار بزرگان (اسيرانى خريده آزاد نمود)

و گريخت مانند گريختن بندگان،

 پس هنوز مدح كننده را گويا نكرده خاموش گردانيد،

و توصيف كننده تصديق كار او را ننموده مجبور بتوبيخ و سرزنشش گرديد (آزاد كردن اسيران سبب مدح و ثناى او شد، ليكن چون براى پرداخت بهاى آنها نزد دشمن گريخت مدح خود را بذمّ تبديل نموده سبب ملامت خلق گرديد)

و اگر مى ماند و نمى رفت آنچه را كه مقدور او بود مى گرفتيم، و (براى دريافت باقى) منتظر زياد شدن مال او مى گرديديم.

 

حضرت امیرالمومنین، خطبه 44 نهج البلاغه

 نظر دهید »

بانوان اصحاب امیرالمومنین علیه السلام

25 خرداد 1396 توسط hosna

ياران باوفاي اميرالمؤمنين علي عليه السلام زن و مردشان هرگز در برابر هيبت و قدرت دشمن دست از حق گويي برنمي داشتند و در برابر معاويه هم که اعدي عدوّ علي عليه السلام بود، به برتري و فضيلت آن امام همام اصرار مي ورزيدند.

کم نبودند زنان شیر مردی که در هر شرایطی دست از دفاع از آن امام مظلوم برنمی داشتند حتی تا پای جان، که از جملۀ آنانند:

 

آمنه بنت شريد (همسر عمرو بن حمق)

آمنه دختر شريد و همسر عمرو بن حمق خزاعي بود. 
او يکي از شير زناني است که در فصاحت و بلاغت شهرت داشت و به جرم علاقه به اميرالمؤمنين عليه السلام در کوفه دستگير و به دربار معاويه فرستاده شد و مدت دو سال در سياه چال هاي شام زنداني گرديد تا آن که شوهرش - عمرو بن حمق - کشته شد و سر بُريده او را به دربار معاويه آوردند.

معاويه براي آزمايش آمنه، دستور داد سر بريده شوهرش را به زندان ببرند و زماني که آمنه بيدار است آن را در دامنش بگذارند. از آن جا که آمنه از اوضاع بيرون بي اطلاع بود ناگهان شي ء سنگيني در دامنش انداخته شد، چون دقت کرد ديد سر بريده شوهرش «عمرو بن حمق» است، مدتي بر خود لرزيد و از حال رفت، وقتي به هوش آمد به رسم زنان مصيبت ديده عرب، دست روي سر گذاشت و ناله اي جانسوز سر داد و گفت: «وا مصيبتا! از خواري دنيا و از ظلم سلطان.
سپس خطاب به مأمور زندان گفت: برو نزد معاويه و در گفتن اين مطالب کوتاهي نکن و بگو اي معاويه! خدا فرزندانت را يتيم و خانه ات را ويران و خانواده ات را به وحشت اندازد و هرگز تو را نيامرزد.

مأمور زندان، سخنان آمنه را براي معاويه بازگو کرد، وي از شنيدن نفرين هاي آمنه سخت ناراحت شد و دستور احضار آمنه را داد و به او گفت: اي دشمن خدا، آيا تو چنين در حق ما نفرين کرده اي؟
آمنه گفت: بله من اين کار را کرده ام، نه انکار مي کنم و نه پوزش مي طلبم و نه دست برمي دارم؛ به جان خودم قسم! اگر تلاش در نفرين مؤثر است، تمام تلاش خودم را کرده ام و بدان که حق در پي مردان خداست و هميشه خداوند در کمين توست تا تو را کيفري سخت دهد.
گفت: از کشور من (شام) خارج شو تا ديگر تو را نبينم و صدايت را نشنوم! آمنه بلافاصله گفت: اي معاويه به زودي خواهم رفت، زيرا شام مورد علاقه من نيست و در آن، روز خوشي نديده و خبر خوشي نشنيده ام و جز رنج چيز ديگري نصيبم نشده است. شام وطن من نيست و در آن فاميل و عشيره اي ندارم، در اين شام ويران، بدهي هايم سنگين شده و ديدگانم به هيچ امري روشن نشده است، بنابراين اي معاويه مطمئن باش از اين جا مي روم و هرگز برنمي گردم و هر جا که باشم از تو به بدي ياد مي کنم.
آمنه چون خواست خارج شود، معاويه با دست اشاره کرد که برو. آمنه گفت: آري معاويه با دست اشاره مي کند که بروم، ولي از ترسِ پاسخ تند من، زبانش را حرکت نمي دهد، اي معاويه بدان اگر من هم سکوت کنم، فرداي قيامت شوهرم «عمرو بن حمق» با زباني که از شمشير برنده تر و از افعي گزنده تر است با تو جدال خواهد کرد.
آمنه وقتي از شام خارج شد و به شهر حمصّ رسيد به مرض طاعون از دنيا رفت. معاويه چون از وفات آمنه باخبر شد، مسرور گشت.

اعيان الشيعه، ج 2، ص 65

 

 

امّ البراء

«امّ البراء» دختر «صفوان بن هلال» از زنان شاعره و از محبّان اميرمؤمنان عليه السلام بوده است.(تراجم اعلام النساء، ج 1، ص 240)
روزي وي از معاويه اجازه گرفت و در حالي که سه زره - که خود بافته بود - بر تن داشت و عمامه اي بر سر،بر معاويه وارد شد و سلام کرد و نشست.

معاويه گفت: «اي دختر صفوان! چطوري؟»

ام البراء گفت: «اي اميرالمؤمنين! خوبم.» باز پرسيد: «حالت چطور است؟» پاسخ داد: «بعد از قدرت، ضعف است و بعد از نشاط، کسالت و خستگي است.» معاويه به او گفت: «بين امروز و روزي که در صفّين در حمايت از علي عليه السلام شعر مي خواندي، چه قدر فاصله است؟» وي پاسخ داد: «آن روز چنين بود اما شخصي مانند تو گذشت دارد؛ زيرا خداوند مي فرمايد: «عفي اللَّه عما سلف» بنابراين از آن روز بگذر.» معاويه گفت: «هيهات! تو همان کسي هستي که اگر آن روز بازگردد، تو هم بازخواهي گشت.»
سپس معاويه پرسيد: «در مرگ علي چه سروده اي؟» او گفت: «فراموش کرده ام.» اما بعضي از اطرافيان معاويه از حاضران در مجلس، گفتند که اين اشعار را سروده و يک بيت آن چنين است:

الشمس کاسفة لفقد إمامنا
خيرالخلائق والإمام العادل

- در فقدان امام ما خورشيد گرفت [همان کس] که از بهترين انسان ها و امام عادل و دادگر است.
معاويه پس از شنيدن اشعار، گفت: «خدا تو را بکشد، اي دختر صفوان! تو چيزي براي گفتن باقي نگذاشتي، حال حاجتت چيست که نزد من آمده اي؟» اين زن بافضيلت و امام شناس گفت: «بعد از اين سخنان، هيهات که حاجتم را بگويم، به خدا سوگند که از تو خواهشي نخواهم کرد!» اين را گفت، از جا برخاست و از نزد معاويه رفت.

(اعيان الشيعه، ج 3، ص 475) 

 

 

ام الخير

ام الخير، دختر حريش بن سراقه بارقيه از تابعين کوفي و محبان اميرمؤمنان عليه السلام بوده است.
وي پيامبراسلام صلي الله عليه و آله را مشاهده نکرد، بلکه اصحاب بزرگوار آن حضرت را ديده است. او در فراست، فصاحت و بلاغت مشهور بود و در جنگ صفين نيز شرکت داشت.

اعيان الشيعه، ج 3، ص 476.

 

 

ام سنان بنت خيثمه

ام سنان دختر «خيثمه» از دوست داران امام علي عليه السلام و شاعران سپاه حضرت علي عليه السلام بوده است.
هنگامي که «ام سنان» براي شکايت از مروان نزد معاويه رفت، جهت توجه معاويه به شکايت خود مطالبي گفت که معاويه را خوش آمد و به سخنانش گوش داد. «ام سنان» در ادامه گفت: «اي اميرمؤمنان! آنچه ما براي تو گمان مي کنيم، حظ و بهره ات بيشتر از آن است، به خدا سوگند فقط اين اطرافيان تو سبب شده اند که دل هاي مسلمانان نسبت به تو پر از کينه و نارضايتي شود، سخنان اينها را درهم بکوب و خودشان را از اطراف خود دور کن و اگر اين کار را کردي، بدان که به خداوند نزديک و محبت تو در دل هاي مؤمنان بيشتر خواهد شد.»
معاويه گفت: آيا واقعاً اين سخن از تو است که درباره من گفتي؟

ام سنان در پاسخ گفت: سبحان اللَّه، به خدا سوگند، مثل تو به باطل مدح نمي شود و به دروغ عذر آورده نمي گردد و همانا تو رأي و عقيده و ضمير دل ما را مي داني، اما بگذار عقيده ام را برايت بگويم و چنين گفت: «کان واللَّه عليٌّ أحبّ إلينا منک، و أنت أحبّ إلينا من غيرک، به خدا قسم علي بن ابي طالب عليه السلام پيش ما از تو محبوب تر و به دل ما نزديک تر از تو است و تو هم نزد ما از غير خود به ما نزديک تري.»


معاويه پرسيد: مراد تو از غير من چه کساني اند؟ گفت: مروان بن حکم والي مدينه و سعيد بن عاص. پرسيد: حال چه مي خواهي؟ ام سنان در مذمت مروان بن حکم، مطالبي از بي عدالتي و ستم هاي او به زبان آورد و در آخر گفت: فرزند پسرم را بدون گناه زندان کرده و تقاضاي آزادي او را دارم! معاويه فوراً دستور داد به مروان بن حکم بنويسند، نوه او را آزاد کند، بعد مرکب راهواري با پنج هزار درهم به ام سنان هديه داد و وسايل بازگشت وي را به مدينه فراهم نمود..

  اعيان الشيعه، ج 3، ص 480.

ودیگرزنان شیرمرد بسیاری که معرفی هر کدام از آنان، خود ، فضایی جداگانه می طلبد.

 

 نظر دهید »

آیا جبرئیل(ع) برامام علی علیه السلام نازل شده؟

25 خرداد 1396 توسط hosna

واعظ سبزواري بر اثر ازدواج با خواهر عبدالرحمن جامي نزد اهالي سبزوار به سنّي بودن متهم شده از هرات به سبزوار برگشت.

روزي بالاي منبر موعظه مي کرد تا رسيد به اين سخن که جبرئيل دوازده هزار مرتبه بر پيغمبر اکرم نازل شده است.

پيرمردي براي امتحان به نمايندگي مردم حرکت کرده و گفت نزول جبرئيل به پيغمبر را گفتي نزولش را به آقا علي (ع) بگو. چند مرتبه جبرئيل به علي بن ابي طالب (ع) نازل شده.؟

مات و متحيّر در بالاي منبر چه بگويد روايتي نديده که جبرئيل بر علي (ع) نازل شده باشد. اگر بگويد جبرئيل نازل شده دروغ گفته. اگر بگويد نازل نشده گمان مردم درباره او تبديل به صدق مي شود يک مرتبه به زبانش آمد اين کلمه که گفت جبرئيل بيست و چهارهزار مرتبه به علي (ع) نازل شده.

پيرمرد گفت چه دليلي داري بر اين حرفت گفت باين دليل که پيامبر اسلام (ص) فرمود: انا مدينة العلم و عليٌ بابها من شهر علم هستم و علي (ع) درب آن شهر است. واضح است جبرئيل که دوازده هزار بار بر پيغمبر اکرم (ص) نازل شد از درب شهر وارد مي گشت. پس آقا علي (ع) را هم که درب آن شهر است زيارت مي کرده بعد از نزول وحي هنگام مراجعت باز جمال علي (ع) را مي ديده است پس به اين دليل به اندازه اي که به پيغمبر (ص) نازل شده دو برابر آن حضور علي (ع) رسيده و آن بيست و چهار هزار مرتبه است.

 نظر دهید »

معجزۀ امیرالمومنین ع به روایت فخر رازی

25 خرداد 1396 توسط hosna

داستان شنیدنی قطع دست یکی از محبان امیرمؤمنان علیه السلام و چسپاندن دوباره آن توسط آن حضرت،
این روایت را فخر الدین رازی در کتاب تفسیر کبیر خود این چنین نقل کرده است:

وأما علی کرم الله وجهه فیروی أن واحداً من محبیه سرق وکان عبداً أسود فأتى به إلى علی فقال له : أسرقت ؟ قال نعم . فقطع یده فانصرف من عند علی علیه السلام فلقیه سلمان الفارسی وابن الکرا ، فقال ابن الکرا : من قطع یدک فقال أمیر المؤمنین ویعسوب المسلمین وختن الرسول وزوج البتول فقال قطع یدک وتمدحه ؟ فقال : ولم لا أمدحه وقد قطع یدی بحق وخلصنی من النارا فسمع سلمان ذلک فأخبر به علیاً فدعا الأسود ووضع یده على ساعده وغطاه بمندیل ودعا بدعوات فسمعنا صوتاً من السماء ارفع / الرداء عن الید فرفعناه فإذا الید قد برأت بإذن الله تعالى وجمیل صنعه .

اما علی علیه السلام ، روایت شده است که یکی از دوست‌داران آن حضرت که بنده سیاه پوستی بود، دزدی کرد . او را نزد امیرمؤمنان علیه السلام آوردند. از او سؤال کرد که آیا دزدی کرده‌ای؟ گفت: بله . پس دست او را قطع کرد.

آن غلام سیاه در هنگام بازگشت از نزد آن حضرت با سلمان و ابن الکرا رو در رو شد.

ابن الکرا سؤال کرد: چه کسی دست تو را قطع کرده است؟

گفت: امیرمؤمنان، یعسوب مسلمانان، داماد رسول خدا و همسر بتول .

ابن الکرا گفت: او دستت را قطع کرده و تو او را این چنین ستایش می‌کنی؟

در جواب گفت: چرا او را نستایم ؛ در حالی که دستم را به حق بریده و مرا از آتش جهنم نجات داده است.

سلمان که سخنان او را شنیده بود، آن را با امیرمؤمنان علیه السلام در میان گذاشت. آن حضرت ، غلام سیاه را خواست، دست خود را روی ساعدش گذاشت، آن را با دستمالی پوشاند و دعاهایی خواند.

راوی می‌گوید: از آسمان صدایی شنیدم که می‌گفت: رداء را از روی دست او بردارید. وقتی برداشتیم، دست او به اذن خدای تعالی و خالق زیبایی‌ها، خوب شده بود.

التفسیر الکبیرفخررازی ج ۲۱ ص ۸۹ ـ ۹۰

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 32

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس