• تماس  
  • زیارت عاشورا

طلوع خورشید سامراء

18 دی 1394 توسط hosna

 

بعد از امام على النقى علیه السلام، فرزند بزرگوارش امام حسن عسكرى علیه السلام جانشين آن حضرت شد.
در عصر حکومت وخلافت متوکل عباسی سفاک ترین خلیفه بنی العباس ، ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه دوازده گانه (علیهم السلام ) و سیزدهمین کشتی نجات  از چهارده معصوم (علیهم السلام )، در شهر پیامبر، مدینه منوره و در خانه ی پدرش امام هادی علیه السلام ،دهمین پیشوای جهان اسلام و از مادری دانشمند و پرفضیلت دیده به جهان گشود. مادرش بانویی صالحه وپرهیزکار به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود که مرتبه ای بس بلند داشت.


ازامام جواد عليه السّلام روايت شده كه فرمود:

وقتى كه سليل مادر امام حسن عسكرى علیه السلام نزد امام على النقى علیه السلام آمد، آن حضرت فرمود: سليل از آفتها، گزندها، پليديها و ناپاكيها محفوظ است به سليل فرمود: به همين زودى خدا حجت خود را بتو عطا ميكند كه زمين را پر از عدل و داد بنمايد آنطور كه پر از جور شده باشد.

مادر امام حسن عسكرى علیه السلام در مدينه به آن حضرت حامله شد و آن بزرگوار را در مدينه زائيد. ولادت و نشو و نماى امام حسن عسكرى علیه السلام نظير ولادت پدران بزرگوارش عليهم السّلام بود.


اقوال در ولادت
روز میلاد مبارک او به اتفاق اغلب سیره نویسان اسلامی در روز هشتم ربیع الثانی به سال ۲۳۲ هجری بوده است.

 برخی چهارم وعده ای دهم ماه ربیع الثانی دانسته اند.(مصباح کفعمی)

والبته  ماه ربیع الاول نیز نقل شده است. مرحوم مجلسی در بحرالانوار جلد50آورده است که:

«در مصباحين است- روز دهم ماه ربيع الاول سال 232 هجرى حضرت ابو محمّد حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى الرضا عليه السّلام متولد شد.»

(  بحارالانوار،ج50،ص208)

عده ای نیز روز وماه ولادت ایشان را دهم ماه مبارک رمضان می دانند.(ترجمه إثبات الوصية ؛ ص457)


در روزولادت آن حضرت از ایام هفته نیز دوقول وجود دارد، دوشنبه(مصباح كفعمى )وبه قولى روز جمعه(اعلام الوری) .

 

در مکان ولادت نیز دوقول است.
قول مشهور،مدینۀ طیّبه است چنانکه شیخ مفید (ره)می فرمایند:
ولادت آن جناب در مدينه در ماه ربيع الآخر سال دويست و سى و دو بود.

(الإرشاد للمفيد ، ترجمه رسولى محلاتى ؛ ج‏2 ؛ ص301)


وقول دوم بعضى ولادت ايشان را در سامراء دانسته ‏اند:

«بعضى گفته ‏اند در سامرا سال 232 متولد شده»

(بحار،50،ص208)


اما در سال ولادت آن حضرت  سه قول موجود است:

1- سال 230 هجری ، به نقل ازالارشاد مرحوم شیخ مفید(ره).

2-سال 231 هجری، به نقل ازکشف الغمه فی معرفة الائمه، عیون المعجزات و…  .

3- سال 232هجری،به نقل ازاعلام الوری، الدلائل حمیری، مصباح کفعمی،کافی و… .

(بحار،50،ص208) 


 نظر دهید »

صحیفۀ عسکریه

18 دی 1394 توسط hosna

دعاهای منقولی که از امامان شیعه به دست ما رسیده است، منبعی مطمئن و غنی برای شناخت تعالیم عرفانی و توحیدی امامان معصوم و ذخیره فرهنگی ارزشمندی برای بشریّت است.

   

در کتب سیره و شرح حال امامان، دعاهایی از آن بزرگواران نقل شده است. برخی از عالمان و پژوهشگران نیز به گردآوری این ادعیه و تدوین «صحیفه»های ائمّه علیهم السلام پرداخته اند.
   از سوی مؤسّسه «الامام المهدی» ـ در قم، به سرپرستی استاد سیّد محمّدباقر ابطحی اصفهانی ـ مجموعه‌ای شش جلدی تحقیق، تدوین و نشر یافته که حاوی دعاهای چهارده معصوم علیهمالسلام است. جلد ششم این مجموعه، دعاهای امام رضا تا امام مهدی علیهم السلام را در بردارد. بخش خاصّ به امام یازدهم، عنوان «الصّحیفة العسکریّة، الجامعة الادعیة الحادی عشر من الائمّة، الامام الحسن بن علیّ العسکری» را بر پیشانی خود دارد که حاوی 51 دعای کوتاه و بلند از آن امام همام است.

 


 مروری بر دعاهای منقول از امام حسن عسکری علیه السلام 

1. دعای امام در تسبیح خدا،

2. صلوات او بر پیامبر و یکایک جانشینانش،

3. دعای او برای درخواست حاجت،

4. دعا برای حاجت‌طلبی از آستان پروردگار،

5-دعا در احتجاب و پناه جويى به خدا،

6-دعا براى حرز و ايمنى،

7. دعا برای قضای حوائج پس از نماز،

8. دعا برای طلب روزی و طول عمر،

9. دعا در پرهیز از وسوسه‌های شیاطین،

10. دعای مظلوم علیه ظالم،

11. تعویذ برای درمان تب، سردرد، تب نوبه

12. دعای روز سوم شعبان،

 13-دعا هنگام صبح،

14. دعا برای ورود به مسجد،

15. دعای قنوت،

16. دعا پس از فراغت از نماز،

17. دعا برای مشکلات در راه سفر،

18. دعا هنگام غذا خوردن،

19. دعا در ذکر حاملان عرش،

20. دعای توسّل حضرت موسی علیهالسلام به محمد و خاندانش علیهمالسلام ،

21. دعا برای توسّل به امام عسکری علیهالسلام در ساعت یازده.
و دعاهای دیگر.


مضامین ادعیه
   همان گونه که از عنوان مناسبت بعضی دعاها برمی‌آید، مفاهیم آن‌ها درباره حمد و ثنای پروردگار، صلوات و درود بر خاندان رسالت، پناه جویی به درگاه خداوند قادر متعال از شرّ دشمنان، کید حاسدان، آفات، امراض، دردها و مشکلات است. آنچه هم که در اوقات خاصّی همچون: روز میلاد سیدالشهدا علیهالسلام و ماه رمضان و هنگام غذا خوردن است، اهمیّت این روزها و مناسبتها و عملها و شناخت نعمت‌های پروردگار و توفیق خواهی برای ادای شکر آن‌هاست.
در دعاهای مربوط به اشخاص نیز، در نامهها و توقیعاتی که برای اصحاب خویش و نویسندگان عریضه پاسخ میداده، دعای خیری به تناسب هر شخص، درباره آنان ذکر کرده که گویای عنایت خاصّ حضرت به دوستداران اهل بیت علیهمالسلام و مرتبطان با خطّ ولایت است.
از دعاهایی که اشاره شد، دعاهای شماره 2، 4، 7، 12، 13، 15 و 21، به دلیل مفصّلتر بودن و مضامین بیشتر، درخور توجّه ویژه است.

http://www.sibtayn.com

باشد که از گلگشت در اين بوستان عرفان و معنويّت، مشام جان را معطّر سازيم و از ميراث معنوى اهل بيت عليهم‏ السلام بيشتر بهره ‏مند گرديم.

ان شــــــــــــاءالله

 نظر دهید »

تألیفات امام حسن عسکری(علیه السلام)

18 دی 1394 توسط hosna

                                     

 


 تفسیرقرآن

 از تأليفات امام عسكرى(علیه السلام) تفسير قرآن كه منسوب به امام است از همه معروفتر است. عده‏ اى(که ظاهرا تعدادشان کم نیست) از اجله علماى شيعه اين تفسير را تأييد نموده و آن را از تفسيرهاى منسوب به امام صادق( علیه السلام) و امام هادى( علیه السلام) مستندتر دانسته ‏اند.

 

 

نامه به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری


ديگر از آثار امام( علیه السلام) نامه‏ اى است كه به اسحاق بن اسماعيل نيشابورى نوشته ‏اند.اسحاق از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) و از یاران موثق حضرت به شمار می رود و از ناحیه مقدس حضرت توقیع شریف و مبارکی برای او صادر شده است؛ توقیعی مفصل و طولانی که اهمیت آن، توجه همه مورخان شیعی را به خود جلب کرده است.

در بخشی از این نامه آمده است:

«… اى اسحاق! … اگر سنگهاى سخت و نفوذناپذير پاره‏ اى از مطالب اين نامه را بفهمند در اثر نگرانى و ترس از بيم خدا از هم فرو پاشند و به فرمانبردارى از خدا بازگشت نمايند. هر كار كه خواهيد انجام دهيد «و به زودى خدا و رسولش [و مؤمنان‏] عمل شما را خواهند ديد. آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار، بازگردانيده مى ‏شويد و از آنچه انجام مى‏داديد به شما خبر مى ‏دهد». [سوره توبه ، آيه 94]

و الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و صلّى اللَّه على محمّد و آله أجمعين.

(متن کامل نامه حضرت،تحف العقول،ابن شعبه حرانی ،ترجمۀ حسن زاده،ص887 ؛ علل الشرایع ،شیخ صدوق،ج1،ص801)


مواعظ

ديگر مجموعه، حكم و مواعظ و كلمات قصار امام است كه در كتب تاريخ و حديث ثبت است.از جمله:

 به شيعيانش فرمودند: شما را سفارش مى ‏كنم به: رعايت تقواى الهى، پيشه كردن پارسايى در دين خود، كوشش بسيار براى خدا، راستگويى، امانت پردازى به كسى كه چيزى به شما سپرده خواه نيكوكار باشد و خواه بدكار، انجام سجده ‏هاى طولانى و خوش همسايگى كه محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بدين روش آمده؛ [باز هم سفارش مى ‏كنم به اينكه:] در ميان قبيله و عشيره‏ هايشان نماز گزاريد، در تشييع جنازه ‏هايشان حضور يابيد، از بيمارانشان عيادت نماييد و حقوقشان را بپردازيد؛ زيرا هر يك از شما كه در دينش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقى نمايد، در اين صورت گويند: اين يك شيعه است! من از شنيدن آن جمله شادمان مى ‏شوم… .

(همان، 891)

رسالة المنقبه

اثر ديگر منسوب به امام رسالة المنقبه در مسائل حلال و حرام است كه ابن شهر آشوب در كتاب مناقب از آن سخن گفته است. در همين كتاب به نقل از خيبرى در مكاتبات الرجال قطعه‏ اى از احكام دين منسوب به امام هادى و امام عسكرى( علیهما السلام) منقول است.

(بحارالانوار،ج50،ص310 ؛ شرح اصول کافی، صدرالدین شیرازی،ج1،ص96)


احادیث وادعیه

به علاوه احاديث و ادعيه بسيار از آن حضرت روايت شده است.دعای امام در تسبیح خدا،دعای او برای درخواست حاجت،  دعا برای قضای حوائج پس از نماز، دعا برای طلب روزی و طول عمر، دعا در احتجاب و پناه جویی به خدا، دعا در پرهیز از وسوسه‌های شیاطینوبسیاری دعاهای دیگر.

  به یاری خداوند به برخی ازاین روایات در پست های بعدی اشاره خواهد شد.


 نظر دهید »

عسکری یا عسگری؟؟؟

17 دی 1394 توسط hosna

 

از نامهای آن حضرت عبد اللّه و حسن، و دارای القابی است كه مشهورترين آنها عسكرى است. 

به تصاویر زیر دقت کنید:


              

   به کار بردن صحیح واژه‌ها و اسامی ضرورتی است که گاهی با سهل‌انگاری و بی‌توجهی به اشتباهات بزرگی منجر می‌شود. همانگونه که تصاویر گویاست، یکی از این اشتباهات که بطور مداوم با آن مواجه هستیم بیان و یا نگارش “عسگری” به جای “عسکری” است .

                 

آنچه به اهمیت رعایت صحیح نویسی وصحیح گویی در این لفظ می افزاید برداشت های غلط معنایی از این دوعبارت است که دستمایه دشمنان دین وامامت امام عصر علیه السلام قرار گرفته وبدینوسیله این غلط اصطلاحی ولغوی را به دایره موضوع اعتقادی کشانده است.
شنیده می شود که گفته اند حسن عسگری عقیم بوده وفرزندی نداشته است وعبارت عسگری که لقب ایشان است به معنای عقیم و بی دانه می باشد فلذا همین شهرت به عقیم بودن دلیل بر عدم وجود فرزندی برای اوست.

امــّــــــــــــا

  • اولاً: تاریخ گواه است که «عسکری» از مشهورترین القاب آن حضرت است؛ همان طور که امام هادی(علیه السلام) را به این لفظ لقب داده اندو عسکر محله ای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت.

خلفای عباسی برای زیرنظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی(علیه السلام) ، آن حضرت را در سال ۲۳۶هـ .ق. از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند.چون امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارش امام هادی (علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی می کردند و به عسکری لقب یافتند.(بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۱۳) 


  • ثانیاً: این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی(علیه السلام) می باشد وآنها را عسکریین گفته اند.

اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ گردد می بایست امام هادی علیه السلام نیز عقیم می بود واز نعمت فرزند محروم تلقی می شد.


  • ثالثاً: از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و به معنای لشکر است.عسکری اسم منسوب است و منسوب به عسکر است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد.

 

پس آنچه صحیح است عسکری(با کاف) است نه عسگری.(با گاف).

در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت عوامل مختلفی چون خلفای عباسی،جعفر کذاب،وفردی به نام زبیری…تاثیری به سزا داشت.
این شایعه وعوامل حکومتی عباسی باعث گردیدند که عده قلیلی ازمسلمانان معتقد باشند که امام حسن عسکری فرزندی دارد و اوست مهدی موعود و غایب است. ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانکه نعمانی که در زمان غیبت صغری می زیسته می نویسد: این جمعیت کمی که در این عقیده پا بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابی طالب درباره شان می فرماید: «در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید». (الغیبة،نعمانی، ص ۹)


لذا شایسته است که همۀ گویندگان ونویسندگان ورسانه ها کمر همت بسته ودر ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش نمایند.

 

موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

 نظر دهید »

توصیه های امام عسکری(ع) به شیعیان

29 آذر 1394 توسط hosna

 

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَري(عليه السلام):

«أُوصيكُمْ بِتَقْوَي اللّهِ وَ الْوَرَعِ في دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلي مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا في عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ في دينِهِ وَ صَدَقَ في حَديثِهِ وَ أَدَّي الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِيٌ فَيَسُرُّني ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ في كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَي النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلي رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»


امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:  شما را به: 

  • تقواي الهي
  • و پارسايي در دينتان
  • و تلاش براي خدا
  • و راستگويي
  • و امانتداري درباره كسي كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ
  • و طول سجود
  • و حُسنِ همسايگي سفارش ميكنم.

محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)براي همين آمده است.


  • در ميان جماعت هاي آنان(اهل سنّت) نماز بخوانيد
  • و بر سر جنازه آنها حاضر شويد
  • و مريضانشان را عيادت كنيد.
  • و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته ميشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال ميسازد.
  • تقواي الهي داشته باشيد،
  • مايه زينت باشيد نه زشتي،
  •  تمام دوستي خود را به سوي ما بكشانيد و همه زشتي را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبي كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدي درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم.
  • در كتاب خدا براي ما حقّي و قرابتي از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدي جز ما مدّعي اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ ميگويد.
  •  زياد به ياد خدا باشيد
  • و زياد ياد مرگ كنيد
  • و زياد قرآن را تلاوت نماييد
  • و زياد بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد.


آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا ميسپارم،

و سلام بر شما.

(بحارالانوار-جلد75-صحفه372)

 نظر دهید »

داستان جاثَلیق نصرانی ومقام امام حسن عسكري(علیه السلام)

29 آذر 1394 توسط hosna

 

عنوان داستان از سوی نویسنده:«تکرار مباهله در عصرامام عسکری(ع)»

آفتاب سوزان، با سنگدلي تمام بر چهره رنجور شهر مي تابد. هواي دلگير و غيرقابل تحملي، فضاي دم كرده شهر را پر كرده است. مردم، مدتهاست صداي چك چك باران را نشنيده اند. همه جا خشك و آفتاب خورده است. رودخانه خشك شهر، سينه عريانش را در امتداد شهر گسترانيده است. انبوه درختچه ها، علف زارها و نيزارهاي اطرافش، پژمرده و بي طراوت و از نفس افتاده به نظر مي رسند.

از گاو و گوسفندان مردم كه نپرس، لاغر و رنجور؛ در اسارت لشكر عطشند. همين طور حيوانات صحرا و مرغان هوا كه همه تشنه و افسرده اند. زمين و زمان در چنگ آفتاب است. هيولاي مرگ، در آسمان شهر به پرواز آمده است.

انسان ها نيز در وضعيت بدتري به سر مي برند. آنها براي رهايي از عفريت مرگ و نجات از كابوس خشكسالي، دست به هر كاري زده اند؛ در فرجام تكاپوهاي بي حاصل، ناگزير، روانه دربار مي شوند و مشكل خود را با خليفه در ميان مي گذارند. خليفه، بزرگان شهر را فرا مي خواند و با آنها به مشورت مي پردازد. بعد از ساعت ها شور و مشورت، بهترين راه نجات را، «خواندن نماز باران» مي يابند…

زن و مرد، پير و جوان، كوچك و بزرگ، در حالي كه روزه دار هستند، به سوي خارج شهر رهسپار مي شوند… 

عشق و اميد، در چهره هاي رنجور و آفتاب زده شان نهفته است. ورد زبانشان ذكر و دعا است. جز نزول باران، خواسته ديگري ندارند. خيلي زود، صف ها بسته مي شود. از صف هاي طولاني و پشت سر هم نمازگزاران، صحنه هاي جالب و به يادماندني به وجود مي آيد. همهمه التماس آميز، فضاي بيابان را پر كرده است.

طولي نمي كشد كه نماز به پايان مي رسد. چشم هاي اميدوار به آسمان دوخته مي شوند. آفتاب همچنان مي تابد و گرماي نفس گيرش زمين و زمان را آتشگون ساخته است. كم كم يأس و نااميدي بر دل ها سايه مي افكند. بر اضطراب و افسردگي نمازگزاران افزوده مي شود؛ هر يك بي صبرانه، بيابان را ترك مي كنند. روز دوم و سوم نيز مراسم نماز، با همان كيفيت و شكوه بيشتر ادامه مي يابد؛ ولي ابرهاي باران زا، همچنان ناياب و رؤيايي، و تنها در عالم ذهن آنان باقي مي ماند و حسرت چند قطره اشكِ آسمان، دل هايشان را به درد مي آورد!

«جاثليق»، بزرگ اسقفان مسيحي، رو به راهبان مسيحي مي كند و با لحن غرورآميزي مي گويد:
سه روز است كه مسلمانان به صحرا رفته اند و با اداي نماز، از خدا خواسته اند تا باران رحمتش را نازل سازد؛ اما هنوز باران نيامده است. اگر آنان بر حق بودند، حتماً تا حالا باران آمده بود؛ امروز نوبت ماست تا حقانيت خود را به آنان نشان دهيم.

سخنانش كه تمام مي شود، راه مي افتد. راهبان و ساير مسيحيان نيز از دنبالش گام برمي دارند و لحظاتي بعد، ناقوس عبادت به طنين در مي آيد و آنان طبق شيوه خويش به نماز و عبادت مي پردازند و از خداوند، طلب باران مي كنند. طولي نمي كشد كه ابرهاي تيره و باران آور، كران تا كران آسمان را فرامي گيرند و قطره هاي بارانِ درشت و پُر آب، از دل آسمان گرم و دم كرده « سامرّا» فرو مي ريزند.

صحنه عجيبي است! مثل اين كه معجزه بزرگي رخ داده است. به همين جهت، مسيحيان را شادي و شادابي فرامي گيرد و به پاس اين موفقيت بزرگ، به يكديگر دست مي دهند و حقانيت خويش را به رخ مسلمانان مي كشند. مسلمانان نيز با ديدن آن همه باران، به تحسين آنان مي پردازند و به دين و آيين آنها متمايل مي شوند.

راهبان مسيحي براي جلب توجه بيشتر مسلمانان و تسخير قلب هاي آنان، روز بعد نيز مراسم ويژه عبادي خود را در دامن صحرا انجام مي دهند. اين بار نيز از دل آسمان، شكافي گشوده مي شود و سرانجام جويبارهاي سرمستي از دامن دشت ها و كوهساران جاري شده و از به هم پيوستن آنها، سيلاب هاي خشمگين و موّاج ايجاد مي شود و رودخانه تفتيده شهر را پر آب مي سازند.

مسيحيان با آب و تاب، از ايجاد يك معجزه بزرگ سخن مي گويند. كرامت آنان، زبان به زبان به گوش خليفه مي رسد. لحظه به لحظه بر عزت و آبرومندي آنان افزوده مي شود. تمايل مسلمانان به مسيحيت، خليفه را به وحشت مي اندازد. احساس شرم، از قيافه پريشانش به خوبي قابل تشخيص است. به فكر فرو مي رود. طولي نمي كشد كه در ذهنش جرقه اي جان مي گيرد.

او بعد از چند لحظه تفكر، «صالح بن وصيف» را فرامي خواند و خطاب به او مي گويد:
ـ كليد اين معما در دست «ابن الرّضا»(1) است؛ هر چه زودتر او را حاضر كن.

ابن الرّضا را از زندان مي آورند. خليفه با ديدن چهره مصمّم و با صفاي او، به سخن مي آيد:
ـ ابامحمد!(2) امت جدت را درياب كه گمراه شدند!

امام عليه السلام آرام و خونسرد، خطاب به وي مي فرمايد:
ـ از جاثليق و ديگر راهبان مسيحي بخواهيد تا فردا نيز به صحرا بروند!

ـ به صحرا بروند؟! براي چه؟
ـ براي اداي نماز باران.

ـ در اين چند روز به اندازه لازم باران آمده است؛ مردم ديگر احتياجي به باران ندارند!
ـ مي خواهم به كمك خداي متعال، شك و شبهه ها را برطرف سازم.

ـ در اين صورت، مردم را نيز بايد فرابخوانيم.

آنگاه به صالح بن وصيف، كه در كنارش ايستاده است، چشم مي دوزد و با لحن آمرانه اي مي گويد:
ـ به بزرگ اسقفان و راهبان مسيحي اطلاع بده تا فردا به صحرا بيايند؛ به جارچيان هم بگو مردم را خبر كنند تا شاهد كشف «حقيقت» باشند.

ساعتي نمي گذرد كه جمعيت زيادي در صحرا جمع مي شوند. گويا محشري برپا شده است. در يك سو، جاثليق و راهبان مسيحي ايستاده اند؛ لباس هاي بلند و مخصوصي به تن دارند. گردن بندهاي صليبي كه روي سينه هايشان آويخته شده است، در مقابل نور خورشيد مي درخشند. جاثليق مغرور و گردن برافراشته، قدم مي زند. گاهي بعضي از راهبان با خنده و شادماني، خودشان را به او نزديك مي كنند و درگوشي با او سخن مي گويند. جاثليق نيز با لبخندهاي پي درپي و جنباندن سر، سخنان آنان را تأييد مي كند.

طرف ديگر بيابان، محل استقرار مسلمانان است. آنان نيز دسته دسته دورهم حلقه زده اند و در انتظار آمدن خليفه و درباريان، لحظه شماري مي كنند. برخي از آنان كه شيفته جاه و جلال مسيحيان شده اند، سخنان مأيوس كننده اي بر زبان مي آورند. يكي مي پرسد:
ـ چرا اينجا جمع شده ايم؛ مگر روزهاي قبل، آنها را نيازموديم؟

ديگري پاسخ مي دهد:
ـ چرا، آزموده ايم؛ اين بار مي خواهيم رسماً مسيحي شويم.

صداي خنده در فضاي گسترده صحرا مي پيچد. مرد مؤمني كه تاب شنيدن چنين حرف هايي را ندارد؛ بي صبرانه رو به جمعيت كرده، مي گويد:
ـ اگر صبر كنيد، همه چيز روشن مي شود؛ اين بار «ابن الرّضا» در بين ماست. او از بهترين بازماندگان خاندان رسول خداست. مگر اجداد او در جريان «مباهله»،(3) باعث سرافكندگي مسيحيان نجران نشدند؟!

يكي ديگر از مسلمانان كه تا حال سكوت اختيار كرده است، با بي حوصلگي مي گويد:
ـ چرا، اين را شنيده ايم؛ ولي رسول خدا كجا و ابن الرّضا كجا؟ از دست يك فرد زنداني چه كاري ساخته است؟

صداي خشمگينانه اي در فضاي بي حد و حصر صحرا به طنين مي آيد. چشم ها به وي دوخته مي شود. او پيرمردي است با محاسن سفيد، قامت كشيده و چهره جذاب و دوست داشتني. با اين كه لحنش دلسوزانه است؛ اما در صدايش نوعي غضب نهفته است.

او كه از شنيدن سخنان هم كيشانش دلتنگ شده است، مي گويد:
ـ اي مردم! رسول خدا، پيامبر ما و ابن الرّضا، جانشين اوست. تمام فضل و كمال پيامبر، در او تجلي يافته است. براي اين كه سخنانم را باور كنيد، ناگزيرم كرامتي عجيب از آن حضرت برايتان تعريف كنم؛ به خدا سوگند! از «ابوهاشم جعفري»(4) شنيدم كه مي گفت:

ـ «روزي خدمت ابن الرّضا بودم، حضرت سوار بر اسب، به جانب صحرا مي رفت. من نيز او را همراهي مي كردم. در مسير راه به فكر فرو رفتم. در عالم ذهن، به يادم آمد كه:
ـ زمان اداي بدهي ام فرا رسيده است و اكنون براي پرداخت آن چيزي در بساط ندارم!

هنوز در عالم ذهن سير مي كردم كه حضرت رو به من كرد و فرمود:
ـ غصه نخور! خداوند آن را ادا مي كند.

آنگاه از فراز اسبش به سوي زمين خم شد و با تازيانه اي كه در دست داشت، خطي كوچك بر زمين كشيد و فرمود:
ـ اي ابوهاشم! پياده شو و آن را بردار و مخفي كن.

پياده شدم و ديدم قطعه طلايي است كه بر زمين افتاده است. آن را برداشتم و مخفي كردم.

همچنان به مسير ادامه داديم. در حال پيمودن راه بوديم كه بار ديگر در ذهنم خطور كرد:
ـ اميدوارم به اندازه طلبم باشد؛ به هر صورت، طلبكارم را با اين مقدار راضي مي كنم و بعد از آن، براي رفع نيازهاي زمستان خانواده ام تلاش مي كنم.

صداي دلرباي ابن الرّضا، رشته افكارم را پاره كرد. نگاه كردم؛ در حالي كه به طرف زمين مايل شده بود، با تازيانه اش خطي ديگر كشيد و فرمود:
ـ پياده شو و آن را نيز بردار و مخفي كن.

پياده شدم. چشمم به قطعه نقره اي افتاد، آن را نيز برداشتم و مخفي كردم.

طولي نكشيد كه از آن حضرت جدا شدم، قطعه طلا را فروختم. پول آن، درست معادل قرضي بود كه به عهده داشتم. آن را به مرد طلبكار دادم. سپس قطعه نقره را فروختم و با قيمت آن، مخارج زمستان خانواده ام را بدون كم و كاست، تهيه كردم.»(5)

پيرمرد بعد از نقل اين كرامت، به سخنش چنين ادامه داد: حال، از آنهايي كه نسبت به فضايل خاندان رسول خدا شك و شبهه دارند، مي پرسم:
ـ چه كسي چنين قدرتي دارد؟

صدايي از آن سوي جمعيت بلند مي شود:
ـ هر چه در فضائل و كمالات خاندان پيغمبر بگويي، كم گفته اي؛ من هم خاطره اي شنيدني از ابن الرّضا دارم كه… .

ـ چه خاطره اي؟ اسماعيل بن محمد!(6) پس چرا آن را تعريف نمي كني؟

ـ «يك روز در مسير حركت ابن الرّضا به انتظار نشستم . هنگامي كه از مقابلم عبور مي كرد، از فقر و بدبختي ام شكايت كردم و گفتم:
ـ به خدا سوگند! بيش از يك درهم ندارم…

حضرت رو به من نمود و فرمود:
ـ چرا سوگند دروغ مي خوري؛ در حالي كه دويست دينار زير خاك دفن كرده اي؟

آنگاه رو به غلامش كرد و فرمود:
ـ هر چه پول به همراه داري، به او بده.

بعد از آن كه غلام «صد دينار» به من داد، حضرت فرمود:
ـ هنگام نياز، از دينارهايي كه مخفي كرده اي، محروم خواهي شد.

كلامش كه تمام شد، به مسيرش ادامه داد و رفت. طولي نكشيد كه آن صد ديناري كه از حضرت گرفته بودم، مصرف شد. چند روز بعد، نياز شديدي پيدا كردم. به ناچار دنبال دينارهايي كه مخفي كرده بودم، رفتم. هر چه آن محل را گشتم، آنها را نيافتم. بعدها فهميدم كه پسر عمويم (پسرم) آنها را برداشته و گريخته است.»(7)

سخن از كرامات ابن الرّضا و فضل و كمالات خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم همچنان ادامه دارد كه خبر ورود خليفه و اطرافيانش در بين جمعيت مي پيچد.

خليفه و درباريانش قدم به صحرا مي نهند. ابن الرّضا نيز در بين آنها جلوه مي نمايد. فروغ نگاه هاي مردم به جمال زيبا و سيماي نوراني امام مي افتد. خليفه، فرمان مي دهد تا جاثليق و راهبان مسيحي براي طلب باران دست به آسمان بلند كنند و از خداوند بخواهند تا بار ديگر، باران رحمتش را بر آنان نازل كند. طولي نمي كشد كه دست هاي آنان رو به آسمان برافراشته مي شوند. همان دم در آسمان پُر حرارت و آفتابي، انبوه ابرهاي باران زا ظاهر شده و قطره هاي درشت باران، مرواريدگونه فرو مي ريزند.

همه نگاه ها به ابن الرّضا دوخته شده است. او راهبي را نشان داده، فرمان جست و جوي لابه لاي انگشتان او را صادر مي كند. خليفه بيش از ديگران شگفت زده به نظر مي رسد. او از خودش مي پرسد:
ـ آيا ممكن است چيزي در ميان انگشتان آن راهب وجود داشته باشد كه به وسيله آن باران ببارد؟!

غلام حضرت به تندي دور آن راهب را مي گيرد و در مقابل چشمان مردم، به جست و جوي دستش مي پردازد. شي ء كوچك و سياه فامي را از ميان انگشتانش بيرون مي آورد و به ابن الرّضا تحويل مي دهد. گويا آن حضرت، شي ء مورد نظر را به خوبي مي شناسد. به همين جهت، آن را با احترام خاص در پارچه اي مي پيچد و سپس خطاب به آن راهب مسيحي مي فرمايد:
ـ اينك، طلب باران كن.

راهب بار ديگر دست هايش را به سوي آسمان بلند مي كند. اين بار نيز چشم ها به آسمان دوخته مي شوند. ابرها در حال جا به جايي است و خورشيد از پشت تراكم ابرهاي سرگردان، نمايان مي شود.

رنگ از صورت جاثليق و راهبان مسيحي پريده است. آنها بيش از اين، تحمل نگاه هاي ملامت گر و نيش خندهاي مردم را ندارند؛ با سرافكندگي به سوي خانه هاي خود باز مي گردند. مردم كه حسابي شگفت زده شده اند، به ابن الرّضا چشم مي دوزند.

خليفه در حالي كه به آن شي ء خيره شده است، مي پرسد:
ـ اي پسر رسول خدا! آن چيست؟

ـ اين، استخوان پيامبري از رسولان الهي است كه راهبان مسيحي از قبور آنان برداشته اند؛ استخوان هيچ پيامبري ظاهر نمي گردد، مگر آن كه «باران» نازل شود.

خليفه در حالي كه هنوز نگاهش را از آن استخوان برنداشته است، به تحسين او مي پردازد و همان لحظه، دستور آزادي آن حضرت را صادر مي كند. امام حسن عسكري عليه السلام كه فرصت را مناسب مي يابد، تقاضا مي كند تا ياران زنداني اش را نيز آزاد كنند. خليفه، لحظه اي به فكر فرو مي رود؛ مثل اين كه چاره اي جز پذيرش سخن آن حضرت را ندارد. (8)

پي نوشت ها:
1. امامان جواد، هادي و عسكري عليهم السلام را به احترام انتساب شان به امام رضا عليه السلام، «ابن الرّضا» مي گويند.
2. كنيه امام حسن عسكري عليه السلام
3. ر.ك: آل عمران / 61.
4. يكي از ياران امام عسكري عليه السلام و راوي كرامت.
5. مناقب آل ابيطالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص431.
6. از هم عصران امام حسن عسكري عليه السلام و راوي كرامت.
7. بحارالانوار، ج 50، ص 280، ح 56/ مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 432.
8. مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 425/ اثبات الهداة، شيخ حرّ عاملي، شرح و ترجمه احمدجنتي، ج 6، ص 319 و 320.

موسسه حضرت ولی عصر(عج)

دوستان عزیز می توانند در صورت تمایل به مطالعۀ نقد وبررسی این داستان، به لینک زیر مراجعه فرمایند:

 .naghd dastan mobahele .docx

 1 نظر
  • 1
  • 2

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس