لذّت مناجات
استاد شهيد، مى گويد:
((ما يك سلسله لذّتهاى معنوى داريم كه معنويّت ما را بالا مى برد. براى كسى كه اهل تهجّد و نماز شب است جزو صادقين و صابرين و مستغفرين بالاسحار باشد، نماز شب لذّت و بهجت دارد، آن لذّتى كه يك نفر نماز شب خوانِ حقيقى و واقعى از نماز شب خودش مى برد، از آن ((استغفراللّه ربّى و اتوب و اليه ))ها مى برد، از آن ((العفو گفتنها)) و يادكردن و دعا كردنهاى حدّاقل چهار مؤمن مى برد، و آن لذّتى كه از آن ((يا ربّ يا ربّ)) گفتنها مى برد، هيچ وقت يك آدم عيّاش كه در كاباره ها مى گردد، احساس نمى كند.
لذّت آن نماز شب خوان خيلى عميق تر، نيرومندتر و نشاطبخش تر است . ولى اگر ما خودمان را غرق در لذّت مادّى دنيا كنيم مثلاً سر شب بنشينيم دور هم و شروع كنيم به گفتن و خنديدن و فرضاً غيبت هم نكنيم كه حرام است ، صرفاً شوخيهاى مباح هم بكنيم و بعد هم سفره را پهن كنيم و آنقدر بخوريم كه نفس كشيدن برايمان دشوار شود، بعد مثل يك مرده در رختخواب بيفتيم . آيا در اين صورت توفيق پيدا مى كنيم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شويم و بعد، از عمق روح خودمان ((يا ربّ يا ربّ)) بگوييم ؟ اساساً بيدار نمى شويم و اگر هم شويم مثل مستى كه چند جام شراب خورده است ، تلو تلو مى خوريم .
پس اگر انسان بخواهد لذّتهاى معنوى و الهى را در اين دنيا درك كند، چاره اى ندارد جز اين كه از لذّتهاى مادّى كسر كند. به خدا قسم لذّتى كه يك مرد با ايمان در آن وقت شب كه بلند مى شود و چشمش مى افتد به آسمان پرستاره و آيات آخر سوره آل عمران را كه صداى هستى است و از قلب وجود برخاسته است ، مى خواند و با هستى همصدا مى شود، احساس مى كند برابر است با يك عمر لذّت مادّى در اين دنيا.
يك چنين آدمى ، نمى تواند مثل ما زندگى كند نمى تواند سر سفره شام بنشيند در حالى كه ظهر غذاهاى سنگين ، انواع گوشتها، روغنهاى حيوانى و نباتى ، انواع شيرينى ها و انواع محرّك اشتهاها را خورده است ؛ تازه مقدارى سوپ بخورد تا اشتهايش تحريك شود اين روح خود به خود مى ميرد، اين آدم نمى تواند در نيمه هاى شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمى تواند لذّت ببرد.
لهذا كسانى كه چنين توفيقاتى داشته اند و ما چنين اشخاصى را ديده ايم به لذّتهاى مادّيى كه ما دل بسته ايم هيچ اعتنا ندارند. چه مانعى دارد كه من ذكر خيرى از پدر بزرگوار خودم بكنم . از وقتى كه يادم مى آيد مى ديدم اين مرد بزرگ و شريف هيچ وقت نمى گذاشت و نمى گذارد كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأ خير بيفتد شام را سر شب مى خورد و سه ساعت از شب گذشته مى خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بيدار مى شود.
و حداقل قرآنى كه تلاوت مى كند يك جزء است ، و با چه فراغت و آرامشى نماز شب مى خواند حالا تقريباً صد سال از عمرش مى گذرد هيچ وقت نمى بينم كه يك خواب ناآرام داشته باشد… اينها دل را زنده مى كند، آدمى كه مى خواهد از چنين لذّتى بهره مند شود ناچار، از لذّتهاى مادّى تخفيف مى دهد تا به آن لذّت عميقتر الهى برسد)).
آرى ، چنان پدر چنين فرزندى را به اجتماع تحويل مى دهد.
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فـيــض
ورنه هر سنگ و گِلى لؤ لؤ و مرجان نشود
داستانهای شیرین ازنمازشب، سید عبدالله حسینی.
.
.
.