قصۀ حَولاء عطر فروش
عبدالله بن محبوب با يك واسطه نقل كرده كه:
«حولاء زنى بود كه به خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله عطر مى فروخت. در يكى از روزها شوهرش او را به انجام كار نيكى دستور داد ولى او شوهرش را طرد كرد، پس از آن شوهر تا شب بر حولاء خشمگين بود. چون شوهرش براى نماز به مسجد آمد حولاء در پى او شد ولى شوهر از او روى گرداند. حولاء به سوى شوهر رفت و دست راست او را بوسه زد و سرش را بوسيد ولى شوهرش از او روى گرداند، حولاء فهميد كه شوهرش بر او خشم كرده است پس سيلى به صورت خويش زد و گونه اش را به خاك ماليد و به شدت گريست و ناله مى كرد و مى لرزيد از ترس پروردگار عالميان و از ترس آتش جهنم آن روز كه ترازوها گذاشته مى شود و ديوانها باز مى گردد و نيز از ترس عذاب مالك روز جزا.
پس از آن ظرفى كه زنان در آن عطر و طيب مى گذارند را آورد خودش را چون عروس كه به خانه شوهر مى رود معطر و خوشبو ساخت سپس بستر را آماده ساخت و لحاف را كشيد و خودش به بستر درآمد و خويش را بر شوهرش عرضه كرد ولى شوهر از او اعراض كرد … .
حولاء به صورت خود مى زد از ترس خدا و عذاب او ترس از آتشى كه آتش افروزش مردم و سنگهاست، به شدت مى گريست و آن شب نخوابيد و آن شب از روز قيامت برايش طولانى تر گشت چرا كه شوهرش بر او خشم كرده بود و خداوند حقّ شوهر را بر او واجب كرده است.
چون صبح شد نمازش را خواند و نقاب انداخت، چادر بر سر كشيد و حركت كرد به سوى خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله. چون رسيد اين جملات را با صداى بلند خواند:
سلام بر شما اى خاندان نبوت و جايگاه علم و پيامبرى و محل رفت و آمد فرشتگان آيا به من اجازه مى دهيد كه نزد شما بيايم خداوند شما را رحمت كند!
ام سلمه رضى الله عنه سخن حولاء را شنيد و او را شناخت به كنيزش گفت:
بيرون برو و در را براى حولاء باز كن
او هم در را براى حولاء گشود. او وارد شد. ام سلمه گفت: كارت چيست اى حولاء؟ و حولاء نيكوكارترين زن زمان خود بود.
او گفت: اى سرورم! از عذاب پروردگار جهانيان مى ترسم شوهرم بر من خشم گرفته و من مى ترسم از اينكه من موجب خشم او شدم. ام سلمه به او گفت:
بنشين و مرو تا رسول خدا صلى الله عليه و آله بيايد. حولاء نشست و با ام سلمه گفتگو مى كرد. پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند حضرت فرمود: من حولاء را نزد شما مى بينم آيا بوى خوشى براى تان آورد؟ آنان گفتند:
نه به خدا سوگند اى پيامبر خدا! خداوند بر تو و بر خاندان پاكت درود فرستد- بلكه او آمده تا درباره حقّ شوهرش بپرسد سپس داستان وى را براى پيامبر صلى الله عليه و آله بازگو كرد.
حضرت فرمود:
اى حولاء! زنى نيست كه با غضب به سوى شوهرش نگاه كند مگر اينكه با خاكستر آتش جهنم سرمه زند.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت زنى نيست كه جواب شوهرش را بدهد مگر اينكه روز قيامت با زبانش آويزان مى شود و با ميخهايى از آتش ميخكوب مى گردد.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به نبوّت برانگيخت زنى نيست كه از خانه اش بدون اذن شوهرش بيرون رود و در عروسى و يا تشييع جنازهاى حاضر شود مگر اينكه خداوند بر او چهل لعنت از سمت راستش و چهل لعنت از سمت چپش نازل كند و بر او از پيش رويش لعنت بيايد و او را بفشرد تا آن كه از بالاى سر تا قدمش در لعنت الهى غرق شود و خداوند بر او در برابر هر گام چهل گناه تا چهل سال بنويسد و چون چهل سال شود به تعداد هر كس كه صدا و سخن او را شنيده بر اوست و سپس دعايى براى او مستجاب نشود تا آن كه شوهرش براى او استغفار كند به تعداد دعايى كه زن براى شوهر مى كند وگرنه آن لعنت بر زن تا روزى كه بميرد و برانگيخته شود استمرار مىيابد.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به نبوّت و رسالت برانگيخت زنى نيست كه بيرون از اتاق و يا خانه اش نماز بگزارد مگر اينكه خداوند روز قيامت آن نماز را براى او مى آورد و نماز را به چهره اش مى زنند و آنگاه دستور مى رسد كه او را به آتش برند آنگاه شكافته مى شود آن گونه كه ماهى شكافته مى شود و آنگونه كه لحم را تكه تكه مى كنند و خشك مى كنند او را در آتش جهنم تكه تكه و خشك مى كنند.
اى حولاء! سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت زنى نيست كه در وادى يا نهر جارى غسل كند در حالى كه شوهردار باشد مگر اينكه خداوند عز و جل در روز قيامت او را در وادى اى از وادى هاى جهنم مى اندازد كه آتش و شعله بزرگ از آن زبانه مى كشد سپس اين زن چون موجى كه برمى خيزد در آن وادى برمى خيزد چنانكه ماهى آن زمان كه در آتش مى افتد، مى ايستد.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت زنى نيست كه مهرش به خاطر زياد بودن بر شوهرش سنگينى كند مگر اينكه خداوند زنجيرهاى آتشين جهنم را بر او سنگين سازد.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت زنى نيست كه مهرش را بر شوهرش تا روز قيامت به تأخير اندازد [و ببخشد با اينكه شوهر قادر به پرداخت آن نيست] مگر اينكه خداوند رسوايى در دنيا را به او مىچشاند «و عذاب آخرت بزرگتر است اگر بدانند».
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت زنى نيست كه بدون اجازه شوهرش استحباباً روزه بگيرد البته نه اينكه براى ماه رمضان و ديگر روزه هاى نذرى كه واجب است مگر اينكه از گنهكاران است.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حقّ به پيامبرى و رسالت برانگيخت شايسته نيست براى زن كه چيزى از خانه شوهرش جز با اجازه او صدقه دهد واگر چنين كند پاداش براى شوهر و گناه بر زن است.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت زنى نيست كه بدون اجازه شوهرش از خانه بيرون رود مگر اينكه از گنهكاران خواهد بود و تا روز قيامت گناه بر او خواهد بود سپس خداوند او را از بالاى عرشش لعن مى كند و فرشتگان او را لعن مى كنند تا آن كه بميرد يا توبه كند و به شوهرش باز گردد.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت جانشين پروردگار كه يادش رفيع است مرد بر زن است اگر مرد از زن راضى باشد خداوند از زن راضى است ولى اگر مرد بر زن خشم كند و او را دشمن دارد خداوند بر او خشم گيرد و به شدت او را دشمن دارد و بر او غضب كند و نيز فرشتگانش.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حقّ برانگيخت در حالى كه پيامبر، رسول، هدايتگر و هدايت شدهام بى ترديد زن اگر شوهرش بر او غضب كند پروردگارش بر او غضب كرده و روز قيامت وارونه و افتاده به رو در اصل جهنم- منظور ته جهنم است- با منافقان در پستترين جاى جهنم محشور مى شود و خداوند مارها، عقربها، افعى ها و مارهاى نر و ماده را بر او مسلّط مى سازد كه گوشتش را هر مارى چون درخت و كوههاى استوار بخورند.
اى حولاء! زنى نيست كه نمازش را بخواند و ملازم خانه اش باشد و از شوهرش اطاعت كند و پروردگارش را ستايش كند و بر محمد و آل محمد درود فرستد و براى شوهرش دعا كند مگر اينكه خداوند گناهان گذشته و آينده وى را مى آمرزد.
اى حولاء! براى زن حلال نيست كه بيش از توان شوهرش او را مكلف سازد و نيز از او نزد احدى از خلق خداوند عز و جل شكايت نكند نه خويشاوند و نه بيگانه.
اى حولاء! بر زن واجب است كه بر شوهرش شكيبا باشد در ضرر و نفع و بر سختى و راحتى شكيبا باشد آن گونه كه همسر حضرت ايوب گرفتار، صبر كرد هجده سال بر خدمت به ايوب صبر كرد او را بر دوشش آن گونه كه ديگران به دوش مى گيرند با حاملان حمل مى كرد و به سان آرد كنندگان آرد مى كرد و چون شويندگان مى شست و تكه نانى براى او مى آورد كه او بخورد و حمد الهى كند زن ايوب پيوسته ايوب را در عبايى مى انداخت و او را به جهت محبت و احسان به خدا و تقرباً الى الله عز و جل به دوش مى گرفت.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى و رسالت برانگيخت هر زنى كه با شوهرش بماند و صبر كند در سختى و خوشى، مطيع او و امر او باشد خداوند او را با همسر ايوب عليه السلام محشور مى سازد.
اى حولاء! زينت خود را براى غير شوهرت آشكار مساز.
اى حولاء! براى زنى جايز نيست كه مچ و قدم خود را براى مردى جز شوهرش آشكار كند.
و چون چنين كند پيوسته در لعنت خدا و خشم الهى است و خدا بر او غضب كند و فرشتگان الهى او را لعنت كنند و خداوند عذاب دردناكى برايش آماده سازد… .
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حقّ به پيامبرى و رسالت برانگيخت مرد حقى به همسرش دارد چونان حق خدا بر خلقش.
اى حولاء! بر مرد حقى بر همسرش هست كه آن زمان كه او را بخواهد او را شاد سازد و پاسخ مثبت به او دهد از هشت خصلت:
1. اگر مرد بر او غضب كند مرد را راضى سازد 2.
اگر مرد بر زن سوگند خورد سوگند مرد را عملى سازد
3. و اگر او را امر كند از او سرپيچى نكند
4. با او دهان به دهان نمى كند
5. با او مخالفت نمى كند
6. و شب را سپرى نمى كند در حالى كه شوهرش بر او خشمناك است گرچه شوهر ستمگر باشد
7. شوهر را از خويش منع نمى كند اگر شوهر بخواهد گرچه بر پشت مركب باشد.
اى حولاء! بر زن لازم است كه هر زمان شوهر بر او خشم مى كند او را راضى سازد و براى زن حلال نيست كه نگاه خشم آلود به مرد كند بلكه بر دو پاى مرد مى افتد، او را مى بوسد و دست به پاى او مى كشد تا خداوند از او راضى شود و اگر مرد بر او خشم كند خداوند بر او خشم خواهد كرد.
اى حولاء! براى زن بر شوهرش است كه شكمش را سير كند، لباس بر تن وى كند و نماز و روزه و زكات را به او بياموزد اگر در مالش حقى است و زن با او در اين باره مخالفت نكند.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به نبوّت و رسالت برانگيخت خدايم مرا به جايگاه پسنديده برانگيخت و بهشت و آتش خود را بر من عرضه كرد من ديدم كه بيشترين اهل آتش زنان هستند پس گفتم: اى حبيب من جبرئيل! چرا چنين است؟ او گفت: به دليل كفر زنان. گفتم: آيا به خداوند عز و جل كفر مىورزند؟ جبرئيل گفت: نه، ولى به نعمت ما كفر مى ورزند. گفتم: چگونه است اين اى حبيب من جبرئيل؟
گفت: اگر شوهرش يك عمر همه اش به او نيكى كند و بدى اى از مرد به زن نرسد زن گويد: من هرگز هيچ چيز از او نديدم.
اى حولاء! بيشتر آتش از هيزم آتش زنان است. حولاء گفت: اى رسول خدا چگونه است اين؟
حضرت فرمود: چون زن آن زمان كه ساعتى بر شوهرش خشم كند مى گويد من از تو هرگز خيرى نديده ام و شايد فرزندانى از اين شوهر به دست آورده باشد.
اى حولاء! براى مرد بر زن است كه ملازم خانه گرد باشد و او را دوست بدارد و به او محبت و شفقت كند و از خشم او اجتناب ورزد و در پى رضايت او باشد به عهد و وعده او وفا كند و از شدت و قهر او بپرهيزد و كسى را با او در فرزندانش شريك نسازد، او را اهانت نكند، او را به سختى نيندازد و در حضور، او و در مال او خيانت به او نكند و اگر نبود مرد را حفظ كند، حضور او را حفظ كرده است و در خانه اش آرام گيرد و براى شوهرش خودش را زينت كند و نمازش را به پا دارد و از جنابت حيض و استحاضه اش غسل كند و چون چنين كند روز قيامت پاك با چهرهاى نورانى خواهد بود و شوهرش اگر مؤمن شايسته اى باشد اين همسر او خواهد بود ولى اگر مؤمن نباشد مردى ديگر از شهيدان او را به همسرى مى گيرد و اى حولاء! تو خويش را خوشبو مساز و مرو در حالى كه شوهرت نيست.
اى حولاء! هركس كه از شماها ايمان به خدا و روز آخر دارد زينت خود را براى غير شوهرش قرار ندهد و پوشش سر و مچش را آشكار نمىكند و هر زنى كه چيزى از اين را براى غير شوهرش قرار دهد دينش را از بين برده و پروردگارش را بر خويش خشمگين ساخته است.
اى حولاء! براى زنى جايز نيست كه كسى را كه بالغ شده است را به خانه اش وارد سازد و نيز چشمش را از او پر كند و نيز چشم او را از خود پر سازد (يعنى به طور كامل، او به فرد بالغى نگاه كند و يا مرد بالغى به او نگاه كند) و با او هم غذا نشود و نياشامد مگر اينكه بر او محرم باشد و اين هم در حضور شوهرش باشد.
در اين هنگام عايشه گفت: اى رسول خدا! گرچه شوهرش برده باشد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: و اگر برده باشد باز زن هيچ يك از اين كارها را انجام ندهد و اگر انجام دهد خداوند بر او خشم و به شدت غضب كند و او را خداوند لعنت كند و فرشتگان لعنت كنند.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق به نبوّت و رسالت برانگيخت زنى نيست كه چيزى را كه پاكيزه ساخته براى شوهرش بيرون بياورد (يعنى به شوهرش بدهد) مگر اينكه خداوند در بهشت برايش از هر رنگ بيافريند و به او مى گويد بخور و بياشام در برابر آنچه كه در ايام گذشته انجام داده اى.
اى حولاء! زنى نيست كه سخنى را از شوهرش تحمّل كند مگر اينكه خداوند براى او در برابر هر كلمه اى، پاداشى كه براى روزه دار و مجاهد در راه خداوند عز و جل نوشته شده است مى نويسد.
اى حولاء! زنى نيست كه از شوهرش شكايت كند مگر اين كه خداوند بر او خشم كند و زنى نيست كه بر شوهرش لباس بپوشاند مگر اينكه خداوند در روز قيامت هفتاد لباس از بهشت بر او مى پوشاند كه هر لباسى از آنها چون گلهاى سرخ و خوشبو است و روز قيامت چهل كنيز حورالعين مى دهد كه آن زن را خدمت كنند.
اى حولاء! سوگند به آن كس كه مرا به حق برانگيخت در حالى كه پيامبر، رسول، بشارت دهنده و بيم دهنده ام زنى نيست كه از شوهرش به فرزندى آبستن شود مگر اينكه در سايه خداوند عز و جل است تا آنكه درد زايمان او را بگيرد و در برابر هر درد زايمانى براى او، يك آزاد سازى بنده مؤمن است و چون وضع حمل كند و شروع به شيردادن فرزند بنمايد فرزند نمیمكد از شير مادرش مگر اينكه در پيش روى مادر در روز قيامت نورى روشنايى مىزند كه هركس او را ببيند از اولين و آخرين، شگفت زده مى شود و اين زن با اينكه روزه نيست روزه دار و شب زنده دار محسوب مى شود. روزه همه عمر و شب زنده دارى همه عمر براى او نوشته مى شود و چون فرزندش را از شير بگيرد خداوند- كه يادش بلند و بزرگ است- گويد: اى زن من هرچه از گناهان گذشته بر تو بود آمرزيدم و كار را از نو آغاز كن خداوند تو را رحمت كرد.
حولاء گفت: اى رسول خدا! خداوند بر تو درود فرستد اينها همه براى مرد است.
حضرت فرمود:آرى ….»
حولاء گفت: پس براى زنان بر مردان چيست؟
رسول خدا فرمود: برادرم جبرئيل به من خبر داد و پيوسته به من سفارش زنان را مى كرد تا آنجا كه گمان كردم كه براى شوهر زن حلال نيست كه به زن اُف (كمترين كلمه اى كه ابراز نفرت مى كند) بگويد. اى محمد! از خداوند عز و جل درباره زنان پروا كنيد چرا كه زنان در برابر شما ميانه (نه كودك و نه بزرگ) هستند آنان را بر پايه امانات الهى گرفته ايد مادامى كه آميزش با آنان را با كلام خدا و مقرّر الهى از واجب و سنّت و شريعت پيامبر صلى الله عليه و آله حلال كرده باشيد همانا براى آنان بر شما حقّ واجبى است
به دليل اينكه تنشان را بر خويش حلال مى سازيد و در برابر اينكه پيوسته همراه ابدان آنان هستيد و فرزندان شما را در درون خويش دارند تا آن كه درد زايمان آنان را بگيرد بنابراين به آنان محبت ورزيد و آنان را آرامش دهيد و دلهاىشان را شاد سازد تا با شما بمانند و آنان را مجبور نسازيد و به خشمشان نياوريد و از آنچه به آنان داده ايد چيزى را نگيريد مگر با رضايت و اذن آنان ….»
ونیز فرمود: «هر مردى كه سيلى به صورت همسرش بزند خداوند عز و جل به مالك، فرشته آتش دستور مى دهد كه با دست آتشينش هفتاد سيلى در جهنم به او بزند و هر مردى از شما كه دستش را بر موى زن مسلمانى بگذارد خداوند دستش را با ميخهايى از آتش ميخكوب مى سازد ….»
منابع فقه شيعه( ترجمه جامع أحاديث الشيعة)،بروجردى، آقا حسين، عده اى از فضلاء،ج25،ص535