شنبه، چهارم محرم الحرام. سال 61 ه..
در این روز عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد کوفه گرد آوردوخود به منبر رفت وگفت:
ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید وآنها را چنان که می خواستید یافتید! ویزید را می شناسید که دارای سیره وطریقه ای نیکوست! وبه زیر دستان احسان می کند! وعطایای او به جاست! وپدرش نیز چنین بود!واینک یزید دستور داده است که بهرۀ شما را از عطایا بیشتر کنم وپولی را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده وشما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید واطاعت کنید.
سپس از منبر به زیر آمد وبرای مردم شام نیز عطایایی مقرّر کرد ودستور داد تا در تمام شهر ندا کنند کهمردم برای حرکت آماده باشند، وخود وهمراهانش بسوی نخیله حرکت کرد وحصین بن نمیر وحجّار بن ابجر وشبث بن ربعی وشمربن ذی الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند.
پس از اعزام عمربن سعد به کربلا ، شمربن ذی الجوشن، اولین فردی بود که با چهار هزار نفر سپاهی آزموده برای جنگ با امام حسین(ع) اعلام آمادگی کرد وبعد یزید بن رکاب کلبی با دوهزار نفر وحصین بن نمیر با چهرهزار نفر ومضایر بن رهینۀ مازنی با سه هزار نفر ونصر بن حرشه با دوهزار نفر که جمعا بیست هزار نفر می شدند.
قصۀ کربلا،نظری منفرد،ص225