احسان به والدین یا اطاعت؟؟؟
وَ وَصَّيْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بىِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلىََّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكمُ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُون،(عنکبوت،8)
و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند، و [لى] اگر آنها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى، از ايشان اطاعت مكن. سرانجامتان به سوى من است، و شما را از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد با خبر خواهم كرد.
اين نخستين بار نيست كه قرآن به اين مساله مهم انسانى اشاره مى كند، در سوره های بفره آیه83،اسراء آيه 23 وسوره لقمان آيه 14 و 15 و احقاف آيه 15 نيز به اين موضوع مهم اشاره شده است.
در حقيقت اسلام برترين احترام را براى اين دو تن قائل است، كه حتى در صورت مشرك بودن، و دعوت به شرك كردن كه منفورترين كارها در نظر اسلام است باز حفظ احترام آنها را- در عين عدم پذيرش دعوت آنها به شرك- واجب مى شمرد.
اين در واقع يكى از آزمايشهاى بزرگ الهى است كه در آغاز اين سوره به آن اشاره شده است، چرا كه گاهى آنها به سالهايى از عمر مىرسند كه نگهدارى و تحملشان مشكل مىشود، اينجا است كه بايد فرزندان، امتحان خود را در زمينه حقشناسى و اطاعت فرمان خدا بدهند، و از پدران و مادران به بهترين وجه نگاهدارى كنند.
نيكى به والدين يك امر انسانى است، نه فقط ايمانى. «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ» احسان و نيكى به والدين، بدون قيد و شرط است شرطِ نژادى، سِنّى، منطقهاى، علمى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و ايمانى ندارد، حتّى اگر كافر و مشرك باشند، بايد احسان كرد. امابرخی والدين منحرف براى انحراف فرزندان، كوشش مى كنند.(جاهداک) احسان به والدين، مطلق و هميشگى است، امّا اطاعت از والدين، مشروط به آن است كه انسان را از خدا دور نكنند. (تفسیرنور)
این دور کردن از خدا ممکن است مستقیم باشد مانند اینکه از او بخواهد ازاوامر الهی سرپیچی کند یا غیرمستقیم مانند والدین جاهلی که با دخالت بی جادر امور زندگی فرزند از او اموری را بخواهند که موجب غضب وناخشنودی خداوند شود.(نظر شخصی)
از سعد بن ابى وقاص روايت شده كه گفت من نسبت بمادر خود نيكو رفتار بودم و چون اسلام اختيار نمودم، مادرم بمن خطاب نموده گفت: يا سعد، اين چه دينى است كه تو برگزيدى، بايد آن را ترك كنى و بآئين بت پرستى برگردى، و گرنه اعتصاب غذايى نموده هيچ نخورم و نياشامم تا بميرم و تو مورد سرزنش قرار گرفته و مردم بتو گويند اى قاتل مادر.
گفتم: مادرم از كارهاى خود دست بدار كه من دين اسلام را ترك نخواهم كرد.
روز اول مادرم چيزى نخورد و با گرسنگى خوابيد تا خورشيد طلوع كرد و باز از خوردن خويشتندارى كرد و تا غروب آفتاب روز دوم گرسنه ماند تا آنكه مجبور شدم و گفتم بخدا سوگند اگر تو صد جان داشته باشى و يك يك از حنجره ات بيرون بيايد من از دين خود دست بر نمى دارم، اكنون تو دانى و بس آن قدر نخور تا بميرى.
مادرم در مقابل اين گفتارم تعجب كرد و چون استواريم را در آئين مقدس اسلام ديد دست از اعتصاب برداشته غذا خورد. در اين باره بود كه آيه مذكور نازل شد و فرمود «وَ إِنْ جاهَداكَ تا آخر».(مجمع البیان طبرسی،ج19،ص15)