پيشگوئی امیرالمومنین عليه السّلام در نامه به معاويه
اميرالمؤمنين عليه السّلام در نامه اى كه در پاسخ نامه معاويه نگاشت و نكات بسيارى را توضيح داد از جمله فرمود:
اى معاويه ، زكرياى پيامبر با اره بريده شد، سر حضرت يحيى عليه السّلام را قوم او بريدند در حالى كه آن دو (مردم را) به خدا دعوت مى كردند و اين از بى ارزشى دنياست .
اى معاويه ، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به من خبر داد كه امتش محاسن مرا از خون سرم رنگين خواهند نمود، من شهيد مى شوم و تو بعد از من زمام امور را به دست مى گيرى و تو ناجوانمردانه پسرم حسن را به وسيله زهر مى كشى و پسرت يزيد كه لعنت خدا بر او باد پسرم حسين را مى كشد و اين كار را پسر زنازاده از طرف او عهده دار مى شود.
حكومت اين امت را بعد از تو هفت نفر از فرزندان ابوالعاص و مروان بن حكم و پنج نفر از فرزندانش به دست مى گيرند كه كامل كننده دوازده پيشوائى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در خواب آنان را ديد كه از منبرش به دنبال هم چون ميمونها بالا و پائين مى جهند و امت او را از دين خدا به عقب برمى گردانند و آنان داراى شديدترين عذاب در قيامت هستند.
بزودى خداوند خلافت را به وسيله پرچمهاى سياهى كه از طرف شرق مى آيد. از آنان خارج كرده و آنان را به وسيله اينها خوار مى نمايد و زير هر سنگى باشند آنان را به قتل مى رساند و در آخر نامه حضرت فرمود:
بدان اى معاويه ، بخدا قسم ، با اينكه مى دانم تو از اين نامه سودى نمى برى و خشنود مى شوى كه خبر دادم تو و پسرت حكومت را بدست مى گيريد، با اين حال اين نامه را برايت نوشتم كه چرا كه آخرت براى تو مهم نيست و به آن كافر هستى .
ولى به زودى پشيمان مى شوى همانطور كه آنان كه اين حكومت را براى تو پايه گذارى كردند و تو را بر ما مسلط نمودند پشيمان شدند ولى زمانى پشيمان شدند كه پشيمانى براى آنها سودى نداشت .
از جمله امورى كه باعث شد براى تو نامه بنويسم اين بود كه به نويسنده ام دستور دادم اين نامه را براى شيعيان و رؤ ساى اصحابم نسخه بردارى كند به اميد آنكه خداوند به وسيله اين نامه آنان را نفعى دهد، يا يكى از آنان كه نزد تو هستند آن را بخواند و خداوند به وسيله اين نامه و به وسيله ما او را از گمراهى به هدايت و از ظلم تو و اصحابت و فتنه آنان خارج كند و نيز دوست داشتم حجت را بر تو تمام كنم .
معاويه در جواب نامه حضرت نوشت : اى ابوالحسن گوارايت باد كه آخرت را مالك مى شوى و گوارايمان باد كه دنيا را مالك مى شويم.
سليم بن قيس ، ص 197