نماز، مهمتر است یا...؟
من يك وقتى محضر مرحوم آيتالله العظمى گلپايگانى بودم. قبل از انقلاب، حادثۀ خيلى مهمى، براى كشور پيش آمده بود، خيلى مهم. جمعيت به منزل ايشان آمده بود و امام هم به نجف تبعيد شده بودند و به يك نفر هم از تهران كه آدم متشخصى بود و من هم او را مىشناختم، اجازه داده بودند پشت بلندگو و در حضور ايشان و آن جمعيت، سخنرانى كند. وقتى آن شخص سخنرانىاش را شروع كرد، نزديك اذان بود. ده دقيقهاى كه از سخنرانىاش گذشت، مرحوم آيت الله العظمى گلپايگانى حالا يا به ساعت نصب شده در حياط نگاه كردند، يا در زير عبا به ساعت خودشان نگاه كردند، ديدند اول اذان است. حادثه براى كشور خيلى مهم بود و جمعيت هم زياد بودند و آن بندۀ خدا هم با يك شور و هيجانى صحبت مىكرد و مجلس هم در سكوت بود. فاصلۀ مرحوم آيت الله گلپايگانى نيز با منبر دور بود. چون در غرب حياط نشسته بودند و منبر در شرق حياط بود. حياط منزلشان هم وسيع بود. به محض اين كه ديدند اول الله اكبر است، با صداى بلند گفتند: گوينده! مطلبت را ببر؛ وقت نماز است.
مطلبش را بريد و از جا بلند شد و جلسه هم به هم خورد.
درمانگری با قرآن، صفحه 10، حسین انصاریان