مناظره یحیی بن اکثم با امام جوادعلیه السلام
يحيي بن أكثم بن محمد تميمي متولد 159هجري و متوفي سال 242 هجري قمري، از بزرگان اهل سنت زمان خود بود و پدرش نيز از بزرگان زمان محسوب مي شد.
يحيي به مدت بيست سال منصب قضاوت را در اختيار داشت.
او نزد مأمون داراي جايگاه رفيعي شدو حتي توانست منصب قاضي القضات را در زمان مأمون به دست آورد.1
از يحيي مناظرات علمي بسياري نقل شده است، به طوري كه حتي مأمون از او خواست تا در مورد جانشين پيامبر(ص) با همديگر گفت وگو و مناظره كنند.
علاوه بر اينها، يحيي بن اكثم، مناظرات و مكاتباتي نيز با برخي از ائمه اطهار(ع) داشت كه يكي از معروف ترين مناظرات، مناظره او با امام جواد(ع) در زمان كودكي حضرتشان بوده است. اين مناظره در زمان حساسي واقع شد كه پيروزي امام در اين مناظره در تثبيت جايگاه شان نزد عوام و خواص، نقش مهمي داشت. خلاصه جريان اين مناظره چنين است:
زماني كه مأمون خواست دختر خود؛ امّ الفضل را به همسري امام جواد(ع) در بياورد، اقوام و بزرگان بني عباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم مي دهيم؛ منصبي كه به چنگ آورده ايم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوكتي را كه پوشيده ايم درنياور … مأمون گفت: او از شما به خدا، پيامبر، سنّت و احكام الهي؛ فقيه تر و داناتر است، و در قرائت قرآن از همه شما آگاه تر، و به محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزيل و تأويل آن عالم تر مي باشد. پس از وي پرسش كنيد، اگر مطلب همان بود كه شما گفتيد از شما مي پذيرم، و اگر مطلب همان بود كه من گفتم خواهيد دانست كه او بهتر از شما است. آنان از نزد مأمون خارج شده و به دنبال يحيي بن اكثم فرستادند كه در آن روز قاضي القضات بود، پس حاجت خويش را به او عرضه داشتند و وي را با هدايايي چند به طمع انداختند كه با حيله و نيرنگ مسئله اي مشكل در فقه براي آن حضرت طرح كند تا در جوابش درماند و نداند حكم آن چيست.
همگي حاضر شدند و امام جواد(ع) نيز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهيد اين قاضي سؤال كند، مأمون گفت: اي يحيي از أبو جعفر مسئله اي فقهي بپرس تا دريابي جايگاه او در فقه و علم دين چگونه است، يحيي گفت: اي أبو جعفر درباره فردي كه در حال احرام، شكاري را بكشد؛ نظرت چيست؟ فرمود: «آيا او را در حَرَم كشته يا خارج از آن؟ داناي به حكم بوده يا جاهل؟ از روي عمد كشته يا به خطا؟ بنده بوده يا آزاد؟ صغير بوده يا كبير؟ بار نخستش بوده يا قبلاً نيز انجام داده؟ صيد از پرندگان بوده يا از ديگر جانوران؟ كوچك بوده يا بزرگ؟ بر كاري كه كرده اصرار دارد يا پشيمان است؟ آيا در شب و در لانه اش آن را كشته يا به روز و آشكارا؟ آيا آن فرد در حال احرام حجّ بوده يا احرام عمره؟» [با شنيدن اين توضيحات ] يحيي به گونه اي درمانده و زبون شد كه آن امر بر هيچ يك از اهل مجلس پوشيده نماند، و همه از پاسخ امام(ع) غرق در حيرت شدند.(در ادامه روايت، امام حكم تك تك اين مصاديق را ذكر كرد).2
برخي منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب ديگري را نيز نقل كرده اند:
آن گاه امام(ع) به او فرمود: «تو چه گويي درباره مردي كه بامداد زني بر او حرام بود هنگام برآمدن روز حلال شد و در نيمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آن گاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نيمه شب بر او حرام و سپيده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آن گاه در نيمه روز حلالش گرديد؟» يحيي و فقيهان جملگي مبهوت شده و گنگ ماندند. آن گاه مأمون گفت: اي ابا جعفر، خدايت عزيز دارد، اين مسئله را براي ما توضيح بفرما. امام فرمود: «اين مرد به كنيزي كه بر او حلال نبود نگريست، بعد او را خريد و برايش حلال شد، سپس وي را آزاد كرد و بر او حرام شد، آن گاه او را به همسري گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش كرد و بر او حرام گشت؛ بعد كفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آن گاه او را يك طلاق داد و بر وي حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع كرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و [زنش] بر او حرام شد، بعد توبه كرد و به اسلام باز آمد و زنش به همان نكاح پيشين به همسري او بازگشت و حلال شد».3
1-الارشاد ،شيخ مفيد، ج 2، ص 283
2-تفسير القمي،علي بن ابراهيم، ج 1، ص 182،
3- كشف الغمة في معرفة الأئمة، علي بن عيسي اربلي، ج 2، ص 357