غصب خلافت امیرالمومنین(ع)در نهج البلاغه
امیرالمؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» صراحتاً به غصب خلافت خویش پرداخته است آنجا که فرمودند:
مورد اول:
«فَوَاللَّه مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی» به خدا سوگند مرا همواره از حق خویش محروم ساختند «مُسْتَأْثَراً عَلَی» بر من زور گفتند و حق مرا به یغما بردند «مُنْذُ قَبَضَ اللَّه نَبِیه صَلَّی اللَّه عَلَیه وسَلَّمَ - حَتَّی یوْمِ النَّاسِ هَذَا» و از هنگام وفات رسول خدا تا امروز حق مرا بازداشتند
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 53
مورد دوم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ ومَنْ أَعَانَهُمْ» بارخدایا از قریش و تمام کسانی که یاریشان کردند به درگاه تو شکایت میکنم «فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی» زیرا قریش پیوند خویشاوندی مرا قطع کردند «وصَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی» و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند «وأَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی» و در ربودن حقی که برای من بود با یکدیگر هم داستان شدند «ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَه وفِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکه» سپس گفتند چه بخواهی این حق را بگیری و چه بخواهی آن را ترک کنی این حق را به تو نخواهیم داد.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 248