داستانهای شیرین از نماز شب
30 خرداد 1394 توسط hosna
يكى از دوستان و نزديكانِ مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ، مى گويد:
مرحوم ملكى رحمه الله عليه شبها كه براى تهجّد و نماز شب به پا مى خاست ، ابتدا در بسترش مدّتى صدا به گريه بلند مى كرد؛ سپس بيرون مى آمد و نگاه به آسمان مى كرد و آيات ((إ نَّ فى خَلْق السَّمواتِ وَالارض …))(منظور،آیت 190تا194 سوره آل عمران) را مى خواند و سر به ديوار مى گذاشت و مدّتى گريه مى كرد و پس از تطهير نيز كنار حوض مدّتى پيش از وضو مى نشست و مى گريست .
وخلاصه از هنگام بيدار شدن ، تا آمدن به محلّ نماز و خواندن نماز شب ، چند جا مى نشست و بر مى خاست و گريه سر مى داد و چون به مصلاّيش مى رسيد، ديگر حالش قابل وصف نبود.
رساله لقاءالله، ص128،پانوشت.