خواب ابوحبيب
حاكم نيشابوري به سند خود از ابوحبيب نقل مي كند:
روزي رسول الله را در خواب ـ در منزلي كه حجاج در آن اتراق مي كنند ـ ديدم، به ايشان سلام كردم. نزد ايشان ظرفي از خرماي مدينه ـ كه خرماي صيحاني نام داشت ـ بود. ايشان به من هيجده خرما دادند و من خوردم. پس از پايدار شدن مزه خرما در دهانم بود و آرزو مي كردم دوباره از آن بخورم.
پس از بيست روز ابوالحسن علي بن موسي الرضا از مدينه به مكه آمد و در آن مكان نزول كرد و مردم براي ديدار وي شتافتند. من نيز به آنجا رفتم و ديدم ايشان در همان جايي كه پيامبر را در خواب ديدم، نشسته است: در حالي كه ظرفي پر از خرماهاي مدينه و خرماي صيحاني نزد او بود. به امام سلام كردم و يشان مرا نزد خود فراخواند و مشتي از خرما به همان مقداري كه پيامبر در خواب به من عطا فرموده بود، به من داد. به ايشان عرض كردم: زيادتر خرما بدهيد. امام فرمود: اگر رسول الله زيادتر مي داد، من هم به تو زيادتر مي دادم.
الصواعق المحرقه، ص122