• تماس  
  • زیارت عاشورا

آخرین هدیه شهید به مادرش!

27 اردیبهشت 1394 توسط hosna

   انتظار شنیدن هر چیزی را داشتم غیر از شنیدن خبر شهادت حسین. در اتاق نشسته بودم، رضا(برادر شهید) هم بود. یک دفعه درب اتاق باز شد، پدر حسین بود، ناراحتی در چهره شان بیداد می‌کرد، گفتم چی شده؟ پدرش بی‌مقدمه گفت: “حسین شهید شده"، گیج و منگ بودم، نه حرفی بود و نه سخنی. سکوت را شکستم و گفتم"حسین شهید شد؟ به آرزویش رسید".

  کمی که گذشت آرامش عجیبی به من دست داد و به سجده افتادم و خدا را شکر کردم. گفتم: خدایا قسمتش بود، خودت خواستی و خواسته خودش هم همین بود.

پیکرش را که آوردند در تابوت را برداشتم. سربریده‌ در تشت برایم مجسم شد. شروع کردم با حسین درد دل کردن. چند لحظه‌ای حرف زدم، در همان حال و هوا بودم که دیدم چشم‌هایش را باز کرد، لبخندی زد و دوباره بست، این آخرین هدیه حسین به من بود.

 

ازخاطرات مادر شهید حسین غنیمت پور

 نظر دهید »

ابــاصــالح! بـيـا درمـانـده ام مـن

25 اردیبهشت 1394 توسط hosna

علامه مجلسي (ع) می فرمايد:

مرد شريف و صالحی را میشناسم به نام امير اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پياده به حجّ مشرف شده است، و در ميان مردم مشهور است كه طی الارض دارد.
او يك سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم. او گفت: يك سال با كاروانی به طرف مكه به راه افتادم. حدود هفت يا نه منزل بيش تر به مكه نمانده بودكه براي انجام كاري تعلل كرده ، از قافله عقب افتادم. وقتي به خود آمدم، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نمي شد، راه را گم كردم، حيران و سرگردان وامانده بودم، از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه
از زندگي نااميد شده آماده مرگ بودم.

[ ناگهان به ياد منجی بشريت امام زمان (ع) افتادم و] فرياد زدم: يا ابا صالح! يا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت كند!

درهمين حال، از دور شبحی به نظرم رسيد، به او خيره شدم و با كمال ناباوری ديدم كه آن مسير طولانی را در يك چشم به هم زدن پيمود و در كنارم ايستاد، جواني بود گندم گون وزيبا با لباسي پاكيزه بر شتري سوار بود و مشك آبي با خود داشت.

سلام كردم. او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود.
فرمود: تشنه اي؟
گفتم: آري. اگر امكان دارد، كمي آب از آن مشك مرحمت بفرماييد!
او مشك آب را به من داد ومن آب نوشيدم.
آنگاه فرمود: مي خواهي به قافله برسي؟
گفتم: آري.
او نيز مرا بر ترك شترخويش سوار نمود و به طرف مكه به راه افتاد. من عادت داشتم كه هر روزدعاي” حرز يماني” را قرائت كنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حين دعا گاهي بهطرف من بر مي گشت و مي فرمود: اين طور بخوان!
چيزي نگذشت كه به من
فرمود: اين جا را مي شناسي؟
نگاه كردم، ديدم در حومه
شهر مكه هستم، گفتم: آري مي شناسم.
فرمود : پس پياده شو!
من پياده شدم برگشتم او راببينم ناگاه از نظرم ناپديد شد، متوجه شدم كه او قائم آل محمد(ص) است. ازگذشته خود پشيمان شدم، و از اينكه او را نشناختم و از او جدا شده بودم،بسيار متاسف و ناراحت بودم.

پس از هفت روز، كاروان ما
به مكه رسيد، وقتي مرا ديدند، تعجب نمودند. زيرا يقين كرده بودند كه من
جان سالم به در نخواهم برد. به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طي
الارض دارم.

منبع:

بحار الانوار، ج 52، صص
175 و 176

 نظر دهید »

پای درس امام کاظم علیه السلام

24 اردیبهشت 1394 توسط hosna

***شخصى به نام مرازم گويد:

روزى جهت زيارت و ملاقات امام موسى كاظم عليه السلام به سوى مدينه طيّبه حركت كردم و در مسافرخانه اى منزل گرفتم ، در اين ميان چشمم به زنى افتاد كه مرا جلب توجّه نمود، خواستم با او رابطه زناشوئى برقرار كنم ؛ ولى او نپذيرفت كه با من ازدواج نمايد. سپس به دنبال كار خويش رفتم ؛ و چون شب فرا رسيد به مسافرخانه بازگشتم و دقّ الباب كردم ، پس از لحظه اى همان زن درب را گشود و من سريع دست خود را بر سينه اش نهادم ؛ ولى او با سرعت از من دور شد. فرداى آن شب ، چون بر مولايم امام كاظم عليه السلام وارد شدم ، حضرت فرمود: اى مرازم ! كسى كه در خلوت خلافى مرتكب شود و تقواى الهى نداشته باشد، شيعه و دوست ما نيست .(1)

*** در روايات آمده است بر اين كه شخصى به نام اميّة بن علىّ قيسى به همراه دوستش حمّاد بن عيسى بر حضرت ابوالحسن ، امام موسى كاظم عليه السلام وارد شد تا براى مسافرت ، از حضرتش خداحافظى نمايند. اميّه گويد:

همين كه به محضر مبارك آن حضرت رسيديم ، بدون آن كه سخنى گفته باشيم ، امام عليه السلام فرمود: مسافرت خود را به تاءخير بيندازيد و فردا حركت كنيد. وقتى از منزل آن حضرت بيرون آمديم ، حمّاد گفت : من حتما همين امروز مى روم ؛ ولى من گفتم : چون حضرت فرموده است كه نرويد، من مخالفت دستور امام خود را نمى كنم . سپس حمّاد حركت كرد و رفت و چون از شهر مدينه خارج گرديد، باران شديدى باريد و سيلاب عظيمى به راه افتاد و حمّاد در سيلاب غرق شد و مُرد؛ و در همان محلّ به نام سيّاله دفن گرديد.(2)

*** روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام ، يكى از خادمان خود را به بازار فرستاد تا برايش تخم مرغ خريدارى نمايد. غلام بعد از خريد، با يكى دو عدد از آن تخم مرغ ها با بعضى از افراد قماربازى كرد؛ و سپس آن ها را براى حضرت آورد. بعد از آن كه تخم مرغ ها پخته شد و امام عليه السلام مقدارى از آن ها را تناول نمود، يكى از غلامان گفت : با بعضى از آن ها قماربازى و برد و باخت شده است . حضرت با شنيدن اين سخن ، فوراً طشتى را درخواست نمود و آنچه خورده بود، در آن استفراغ كرد.(3)

*** روزى هارون الرّشيد طبقى از سرگين الاغ تهيّه كرد و سرپوشى بر آن نهاد؛ و آن را توسّط يكى از افراد مورد اطمينان خود براى حضرت ابوالحسن ، امام موسى كاظم عليهما السلام فرستاد با اين گمان كه حضرت را مورد تحقير و توهين قرار دهد. هنگامى كه آن شخص طبق را نزد حضرت آورد و سرپوش را برداشت ، ديد خرماهاى تازه و گوارائى در آن قرار دارد. پس ، حضرت تعدادى از آن رطب ها را تناول نمود و سپس چند دانه به كسى كه طبق را آورده بود، داد و او نيز آن ها را خورد، بعد از آن باقى مانده آن ها را براى هارون فرستاد. وقتى ماءمور، طبق را نزد هارون آورد و جريان را تعريف كرد، هارون يكى از آن خرماها را برداشت و چون در دهان خود نهاد، تبديل به سرگين الاغ گشت .(4)

*** يونس بن عبدالرّحمان - كه يكى از ياران صديق و از وكلاى امام صادق ، امام كاظم و امام رضا عليهم السلام بود - روزى به مجلس پُر فيض حضرت ابوالحسن ، امام موسى بن جعفر عليهما السلام وارد شد. امام عليه السلام پس از مذاكراتى ، ضمن موعظه هائى گوناگون به او فرمود: اى يونس ! با مردم مدارا كن ؛ و هركسى را به اندازه معرفت و شعورش با وى صحبت كن . يونس اظهار داشت : اى مولايم ! مردم مرا به عنوان بى دين و زنديق خطاب مى كنند. امام عليه السلام فرمود: گفتار مردم نبايد در روحيّه و افكار تو تاءثير بگذارد، چنانچه در دستان تو جواهرات باشد و مردم بگويند كه سنگ ريزه است ؛ و يا آن كه در دست هايت سنگ ريزه باشد و بگويند كه جواهرات در دست دارد، اين گفتار هيچ گونه سود و يا زيانى براى تو نخواهد داشت .(5)


1- بصائرالدّرجات : ج 5، ب 11، ص 67.

2- بحارالا نوار: ج 48، ص 48، ح 38 .

3- كافى : ج 5، ص 123، ح 3.

4- إ ثبات الهداة : ج 3، ص 205، ح 104.

5- بحارالا نوار: ج 2، ص 66، ح 6.

 نظر دهید »

خروج از زندان و طىّ الارض

24 اردیبهشت 1394 توسط hosna

مرحوم شيخ صدوق و ديگر بزرگان آورده اند:

پس از آن كه  هارون الرّشيد حضرت ابوالحسن ، امام موسى كاظم عليه السلام را از زندان بصره به بغداد منتقل كرد، تحويل شخصى به نام سندى بن شاهك يهودى داده شد. و در زندان بغداد، حضرت بسيار تحت كنترل و فشار بود؛ و زير انواع شكنجه هاى روحى و جسمى قرار گرفت ، تا جائى كه حتّى دست و پا و گردن آن امام مظلوم عليه السلام را نيز به وسيله غل و زنجير بستند. امام حسن عسكرى عليه السلام در اين باره فرموده است : جدّم ، حضرت موسى بن جعفر عليه السلام سه روز پيش از شهادتش ، زندان بان خود - مسيّب - را طلبيد و اظهار نمود: من امشب به مدينه جدّم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله مى روم تا با آن حضرت تجديد عهد و ميثاق نمايم و آثار امامت را تحويل امام بعد از خودم دهم . مسيّب عرض كرد: اى مولاى من ! شما در ميان اين غل و زنجير و آن همه ماءمورين اطراف زندان ، چگونه قصد چنين كارى را دارى ؟ و من چگونه زنجيرها و درب هاى زندان را باز كنم ، در حالى كه كليد قفل ها نزد من نيست ؟! امام عليه السلام فرمود: اى مسيّب ! ايمان و اعتقاد تو نسبت به خداوند متعال و هچنين نسبت به ما اهل بيت عصمت و طهارت سُست است . و سپس حضرت افزود: همين كه مقدار يك سوّم از شب سپرى گرديد، منتظر باش كه چگونه خارج خواهم شد. مسيّب گويد: من آن شب را سعى كردم كه بيدار بمانم و متوجّه حركات امام موسى كاظم عليه السلام باشم ؛ ولى خسته شدم و خواب چشمانم را فرا گرفت ؛ و لحظه اى در حال نشسته ، خوابم برد. ناگهان متوجّه شدم كه حضرت با پاى مباركش مرا حركت مى دهد، پس ‍ سريع از جاى خود برخاستم ؛ و هر چه نگاه كردم اثرى از ديوار و ساختمان و زندان نديدم ، بلكه خود را به همراه حضرت در زمينى هموار مشاهده نمودم . و چون گمان كردم كه آن حضرت مرا نيز به همراه خود از آن ساختمان ها بيرون آورده است ، گفتم : ياابن رسول اللّه ! مرا نيز از شرّ اين ظالم نجات بده . حضرت اظهار نمود: آيا مى ترسى تو را به جهت من از بين ببرند و بكُشند؟ و سپس افزود: اى مسيّب ! در همين حالى كه هستى ، آرام باش ، من پس از مدّتى كوتاه باز مى گردم . مسيّب با تعجّب سؤال كرد: ياابن رسول اللّه ! غل و زنجيرى كه بر دست و پاى شما بود، چگونه گشودى ؟! امام عليه السلام فرمود: خداوند متعال به جهت ما اهل بيت ، آهن را براى حضرت داود عليه السلام ملايم و نرم كرد؛ و اين كار براى ما نيز بسيار سهل و ساده است .

آن گاه حضرت از نظرم ناپديد گشت و با ناپديد شدنش ديوارها و ساختمان زندان با همان حالت قبل نمايان گرديد. و چون ساعتى گذشت ناگهان ديدم ديوارها و ساختمان زندان به حركت درآمد و در همين حالت ، مولا و سرورم حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را ديدم كه به زندان بازگشته است و همانند قبل غل و زنجير بر دست و پاى مبارك حضرت بسته مى باشد. از ديدن اين معجزه ، بسيار تعجّب كردم و به سجده افتادم . بعد از آن امام عليه السلام به من فرمود: اى مسيّب ! برخيز و بنشين ؛ و ايمان خود را تقويت و كامل گردان ، و سپس افزود: من سه روز ديگر از اين دنيا و محنت هاى آن خلاص خواهم شد و به سوى خداوند متعال و مهربان رهسپار مى گردم .

منبع:عيون اخبارالرّضا عليه السلام : ج 1، ص 100، ح 6.

 نظر دهید »

دلسوزی شیر برای زایمان همسر

24 اردیبهشت 1394 توسط hosna

علىّ بن ابوحمزه بطائنى حكايت كند:
روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از شهر مدينه به سوى مزرعه اش خارج شد؛ حضرت سوار قاطر بود و من نيز سوار الاغ شدم و حضرت را همراهى كردم .
مقدارى از شهر كه دور شديم ، ناگهان نرّه شيرى سر راه ما را گرفت ، من بسيار ترسيدم ، وليكن شير به سوى حضرت نزديك آمد و با حالت ذلّت و تضرّع مشغول همهمه اى شد.
امام موسى كاظم عليه السلام ايستاد و شير دست هاى خود را بلند كرده و بر شانه هاى قاطر قرار داد.
من به گمان اين كه شير قصد حمله دارد، براى جان آن حضرت وحشت كردم ؛ و سخت نگران شدم .
پس از لحظاتى ، شير دست هاى خود را بر زمين نهاد و آرام ايستاد و آن گاه حضرت روى مبارك خود را به سمت قبله نمود و دعائى را زمزمه نمود، وليكن من چيزى از آن را متوجّه نشدم .
پس از آن ، شير همهمه اى كرد؛ و حضرت آمين فرمود.
و سپس امام عليه السلام به شير اشاره نمود: برو.
همين كه شير رفت ، حضرت نيز به راه خود ادامه داد و چون از آن محلّ دور شديم ، به حضرت عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، شير چه كارى داشت ؟! من بسيار براى جان شما و خودم ترسيدم ؛ و از اين برخورد در تعجّب و حيرت هستم .
امام عليه السلام فرمود: آن شير، همسر باردارى داشت كه هنگام زايمانش ‍ فرا رسيده و درد سختى دچارش گشته بود.
لذا نزد من آمده بود كه برايش دعا كنم تا به آسانى زايمان نمايد و من هم در حقّش دعا كردم .
و بعد از آن كه دعا به پايان رسيد، به آن شير گفتم : برو، اظهار داشت : خداوند هيچ درّنده اى را بر تو و ذرّيّه و شيعيانت مسلّط نگرداند؛ و من گفتم : آمين

منبع: * الخرايج والجرايح : ج 2، ص 649، ح 1،
* بحارالا نوار: ج 48، ص 58، ح 67.

 نظر دهید »

هر طرف روى خداست

22 اردیبهشت 1394 توسط hosna

پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله بزرگ علماى نصارى به همراه صد تن از نصارى به مدينه آمده و از ابوبكر سوالاتى نمودند، ابوبكر پاسخ آنان را ندانسته ، ايشان را به نزد حضرت امير عليه السلام رهبرى كرد. تازه واردين به محضر اميرالمومنين عليه السلام شرفياب شده سوالات خود را مطرح كرده پاسخ كافى دريافت نمودند، و اينكه يكى از پرسشهايشان : بگو روى خدا به كدام طرف است ؟ على عليه السلام مقدارى هيزم و آتش خواست و هيزمها را مشتعل نموده آنگاه به عالم نصرانى گفت : روى اين آتش كدام طرف است ؟ نصرانى گفت : تمام اطرافش روى آن است . حضرت امير عليه السلام فرمود: اين آتش كه يكى از آفريده ها و مصنوعات خداست روى معينى ندارد، پس چه رسيد به خالق و آفريدگار آن كه مشابهتى با آن نداشته با هم قابل قياس نيستند. و سپس فرمود: (( ولله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم ؛ خاور و باختر از خداست ، به هر طرف روى بياوريد آنجا روى خداست)) *

همانا خدا گشايش دهنده و داناست *


*سوره بقره/115

*توحید صدوق،باب 28،نفی المکان،حدیث16

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس