جبرئیل ومیکائیل،خادمان علی(ع)؛ در منابع سنّی+سندتصویری
از افتخارات بی بدیل امیر مومنان علیه السلام وشیعیان ،فتح خیبر وکشتن عمروبن عبدود بودکه توسط آن حضرت صورت گرفت. علاوه بر منابع شیعی که روایات بسیار در مورد این ماجرا واردشده ، اهل سنت نیز نتوانسته اندآنرا کتمان کنند.
احمد بن حنبل در مسند خود با سند صحيح اين چنين نقل كرده است:
…عن هُبَيْرَةَ خَطَبَنَا الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ رضي الله عنه فقال لقد فارقكم رَجُلٌ بِالأَمْسِ لم يَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعَلْمٍ وَلاَ يُدْرِكُهُ الآخِرُونَ كان رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يَبْعَثُهُ بِالرَّايَةِ جِبْرِيلُ عن يَمِينِهِ وَمِيكَائِيلُ عن شِمَالِهِ لاَ يَنْصَرِفُ حتي يُفْتَحَ له .
از هبيره نقل شده است كه حسن بن علي عليهم السلام خطبه خواند و فرمود: شما ديشب مردي را از دست داديد كه گذشتگان از او پيشي نگرفتند و آيندگان نيز به او نخواهند رسيد. رسول خدا صلي الله عليه وآله پرچم را به دست او داد ؛ در حالي كه جبرئيل از طرف راست و ميكائل از طرف چپ آن حضرت را همراهي مي كردند، او باز نمي گشت؛ مگر اين كه فتح و پيروزي نصيبش مي شد.
مسند أحمد بن حنبل ج 2 ص 344
احمد محمد شاكر، محقق كتاب مسند احمد سند اين روايت را صحيح دانسته است.
محمد ناصر الدين الباني نيز اين روايت را در كتاب سلسلهء الأحاديث الصحيحه آورده است:
در روايتي كه محمد بن اسماعيل بخاري نقل كرده است، رسول خدا صلي الله عليه وآله در شبي كه قرار بود پرچم را به دست مبارك اميرمؤمنان عليه السلام بسپارد ، فرمود:
فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه خداوند فتح و پيروزي را به دست او نصيب ما مي كند، كسي كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند.
يعني اميرمؤمنان عليه السلام، خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله نيز او را دوست دارند.
اهميت اين روايت زماني روشن تر مي شود كه بدانيم روزهاي قبل رسول خدا صلي الله عليه وآله، ابوبكر و عمر را براي فتح خيبر فرستاده بود؛ اما آن ها بدون هيچ دستاوردي فرار را بر قرار ترجيح داده بودند.
حاكم نيشابوري در المستدرك در باره فرار ابوبكر مي نويسد:
از أبو ليلي نقل شده است كه اميرمؤمنان عليه السلام به او گفت: اي ابو ليلي ! آيا در خيبر با ما نبودي؟ گفت: بلي به خدا سوگند همراه شما بودم. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبكر را به سوي خيبر فرستاد، او همراه مردم رفت و شكست خورده برگشت.
سند اين روايت صحيح است اما بخاري و مسلم نقل نكرده اند .
المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 39
و در باره فرار عمر مي نويسد:
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله به خبير رفت، هنگامي كه به آن جا رسيد، عمر را به همراه مردم به سوي شهر و يا قصر اهل خبير فرستاد ، عمر جنگيد؛ اما طولي نكشيد كه عمر و همراهانش شكست خوردند . وقتي برگشتند ، مردم عمر را به ترسيدن متهم مي كردند و عمر آن ها را متهم مي كرد.
سند اين روايت صحيح است؛ اما بخاري و مسلم نقل نكرده اند .
از جابر بن عبد الله نقل شده است كه در روز خبير ، رسول خدا صلي الله عليه وآله پرچم را به دست عمر داد، پس عمر رفت و برگشت؛ در حالي كه يارانش او را متهم به ترس مي كردند و او يارانش را .
اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد ؛ اما او نقل نكرده است.
المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 40
حــال قضـــــــــــاوت بــا خوانندگان عزیز
با تشکر از کارشناسات موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)