به علم خود ننازیم
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلىَ عِلْمٍ عِندِى أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثرَُ جَمْعًا وَ لَا يُسَْلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ؛ (قصص/78)
[قارون] گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافته ام.» آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مال اندوزتر بودند؟ و [لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيده شدن از گناهانشان نيست.
قارون گفت: آنچه من دارم از روى شايستگى و استحقاق است و سبب آن، دانشى است كه من دارم، آن علم و دانشى كه سبب فضيلت و برترى مردم است. علمى كه داشت اين بود كه او از تمام بنى اسرائيل به تورات داناتر بوده …(جوامع الجامع طبرسی)
اوگفته است كه آنچه من دارم احسان خدا نيست، و بدون استحقاق به دستم نيامده، و ادعا كرده كه همه اينها در اثر علم و كاردانى خودم جمع شده، پس من از ميان همه مردم استحقاق آن را داشته ام، چون راه جمع آورى مال را بلد بودم، و ديگران بلد نبودند، و وقتى آنچه به دستم آمده به استحقاق خودم بوده، پس خود من مستقل در مالكيت و تصرف در آن هستم، هر چه بخواهم مى توانم بكنم، مى توانم آن را مانند ريك در انواع لذتها و گسترش نفوذ و سلطنت، و بدست آوردن مقام و رسيدن به هر آرزوى ديگرى صرف كنم، و سزاوار هم نيست كه كسى در كارم مداخله كند.
اين پندار غلطى كه در مغز قارون جاى گرفته بود و كار او را به هلاكت كشانيد، كار تنها او نبوده و نيست، بلكه همه ابناى دنيا(دنیا دوستان ودنیا پرستان) كه ماديات در مغزشان رسوخ كرده، به اين پندار غلط مبتلا هستند، هيچ يك از آنان آنچه را كه دست تقدير برايشان نوشته و اسباب ظاهرى هم با آن مساعدت كرده، از اين فكر غلط بدور نيستند كه همه را از لياقت و كاردانى خود بدانند و خيال كنند مال فراوانشان و عزت زودگذر، و نيروى عاريه اى، همه از هنرمندى و كاردانى و لياقت خود آنان است، اين خودشانند كه كار مى كنند، و كارشان نتيجه مى دهد.(تفسیر المیزان علامه طباطبایی)
آشنايى با تاريخ، بهترين درس عبرت است. «أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ … مِنْ قَبْلِهِ»
ثروت و قدرت را احسان الهى بدانيم، نه محصول علم و تلاش خود. (مردم مى گفتند: اين خداوند است كه به تو ثروت داده است، قارون مى گفت: خودم بر اساس علم، آن را پيدا نموده ام.)«عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
به علم خود ننازیم و از اخلاق قارونی بپرهیزیم که چه بسا از ما عالمتر و نيرومندتر و ثروتمندتر فراوان بودند . «عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
غرور علمى، گاهى آن چنان انسان را خودمحور مى سازد كه ديگر نقش هيچ كس يا هيچ چيز را قبول ندارد. «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»