• تماس  
  • زیارت عاشورا

امام حسین علیه السلام:

اگرچه دنيا گران بها شمرده می شود امّا پاداش خداوند، بلندپايه و گرامی تر است.

اگر بدن ها برای مرگ آفريده شده اند کشته شدن با شمشير در راه خدا، برتر است.

اگر روزی ها تقسيم و اندازه گيری شده اند بنا بر اين، حرص نورزيدن در کسب روزی، زيباتر است.

اگر نتيجه جمع کردن اموال در اين جهان، رها کردن آنهاست پس چرا انسان بر چيزی که رها می شود، بخل بورزد؟

 

بحار الأنوار: ج 44 ص 374 و ج 45 ص 49

تبلیغ، نشانه مهرورزی خداوند به بندگان

31 خرداد 1396 توسط hosna

  خداوند، بندگانش را دوست دارد. یکی از نشانه های این دوستی آن است که آنان را به حال خود رها نکرده است، بلکه به برکت تبلیغ و تلاش پیامبران، درِ بهروزی، نیک بختی و کمال روحی را بر آنان گشوده است.

در خطبه اول نهج البلاغه، از زبان حضرت علی علیه السلام می خوانیم:

«خداوند از پیامبران پیمان وحی گرفت تا امانت رسالت را به مردم تبلیغ کنند و برسانند… تا (در اثر این کار) توان مندی های پنهان شده عقل آنان را آشکار سازند.»

باز از آن حضرت است که:

«پیامبر، مردم را به جایگاه کرامت انسانی آنها سوق داد و راه رستگاری را شناساند.»

این مهرورزی خداوند به بندگان خویش، بعد از پیامبران الهی و اهل بیت علیهم السلام ، در وجود مبلّغان راستین ادامه پیدا کرد؛ ره نمایانی که قدم در جای پای آن بزرگواران نهادند و همانند آنان، به حال انسان ها دل سوز بوده و هستند.

 

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 نظر دهید »

دنیا بر دوش تبلیغات است...

31 خرداد 1396 توسط hosna

“مسأله تبلیغات یك امر مهمی است كه می شود گفت كه در دنیا در رأس همه امور قرار گرفته است، و می توان گفت كه دنیا بر دوش تبلیغات است… باید با تبلیغات صحیح، اسلام را آن گونه كه هست به دنیا معرفی نمایید… “امام خمینی(ره)

کار تبلیغ، کار بسیار بزرگ، حساس و موثری است. امروز برکات تبلیغ های گذشته را مشاهده می کنیم و فردا برکات تبلیغ امروز شما را ان شاالله جامعه مشاهده خواهد کرد.
- تأثیرات تبلیغ، دفعی و آنی نیست، طولانی مدت است. مبلغ دین اگر ظواهری را مشاهده می کند که به گمان او ظواهر غیر دینی است، مأیوس نشود.«حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله» 

 

تبلیغات، به معنای مجموعه اعمال گفتاری، نوشتاری، رفتاری و تصویری است كه به منظور نفوذ و تاثیر گذاری در شخصیت، افكار، عقاید و احساسات مخاطبان سازماندهی می شود و برای جهت بخشیدن به آنان در راستای هدف ومقصدی مشخص ، هویت پیدا می كند. تبلیغات در بینش و فرهنگ اسلامی از جایگاه رفیع و ویژه ای برخوردار است.

اول تير ماه هر سال، به مناسبت سالروز صدور فرمان امام خمینی مبنی بر تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی ۱ تیر ماه ۱۳۶۰ شمسی روز تبليغ و اطلاع رساني ديني نام گذاري شده است.
 پس از پيروزي انقلاب اسلامي، “نهاد شوراي عالي تبليغات اسلامي” در اول تير ماه 1360 به صورت نهادي منسجم، مستقل و وابسته به ولايت فقيه با اراده امام(ره) و به منظور پرداختن به امر تبليغات با هدف اعتلاي فرهنگ پربار اسلامي و ترويج شاخص هاي اعتقادي به وجود آمد. اين نهاد در سير تكاملي خود در سال 1368 به “سازمان تبليغات اسلامي” تغيير نام يافت.

 روز تبلیغ و اطلاع رسانی دینی بر تمامی مبلغان خیرخواه وبی ادعا مبارک باد.

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید چمران به امام موسی صدر

31 خرداد 1396 توسط hosna

وصيت می كنم …

 
وصيت می كنم به كسی كه او را بيش از حد دوست می دارم!

به معبود من!

به معشوق من!

به امام موسی صدر!

كسی كه او را مظهر علی می دانم!

او را وارث حسين می خوانم!

كسی كه رمز طایفه شيعه، و افتخار آن، و نماينده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختي، حق طلبی و بالأخره شهادت است!

آری به امام موسی وصيت می كنم …


برای مرگ آماده شده ام و اين امری است طبيعی كه مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولين بار وصيت می كنم. خوشحالم كه در چنين راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فيها بريده ام. همه چيز را ترك گفته ام. علایق را زير پا گذاشته ام. قيد و بندها را پاره كرده ام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم.


از اينكه به لبنان آمدم و پنج يا شش سال با مشكلاتی سخت دست به گريبان بوده ام، متأسف نيستم.

از اينكه آمريكا را ترك گفتم، از اينكه دنيای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اينكه دنيای علم را فراموش كردم، از اينكه از همه زيبائيها و خاطره زن عزيز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نيستم …

از آن دنيای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنيای درد، محروميت، رنج، شكست، اتهام، فقر و تنهايی قدم گذاشتم. با محروميت همنشين شدم. با دردمندان و شكسته دلان هم آواز گشتم. از دنيای سرمايه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومين و مظلومين وارد شدم. با تمام اين احوال متأسف نيستم …


تو ای محبوب من، دنيايی جديد به من گشودی كه خدای بزرگ مرا بهتر و بيشتر آزمايش كند. تو به من مجال دادی تا

ادامه »

 نظر دهید »

ماجرای یک روسری قرمز با گلهای درشت

31 خرداد 1396 توسط hosna

 

ماجرا از روزی شروع شد که سیدمحمد غروی، روحانی شهرمان پیشم آمد و گفت: آقای صدر می‌خواهد شما را ببیند. من آن وقت از نظر روحی آمادگی دیدن کسی را نداشتم، مخصوصا این اسم را. اما سید غروی خیلی اصرار می‌کرد که آقای موسی صدر چنین و چنان‌اند، خودشان اهل مطالعه‌اند و می‌خواهند شمارا ببینند. این همه اصرار سید غروی را دیدم قبول کردم و «هرچند به اکراه» یک روز رفتم مجلس اعلای شیعیان برای دیدن امام موسی صدر، ایشان از من استقبال زیبایی کرد. از نوشته‌هایم تعریف کرد و اینکه چقدر خوب درباره ولایت و امام حسین (ع) «که عاشقش هستم» نوشته‌ام. بعد پرسید: الان کجا مشغولید؟ دانشگاه‌ها که تعطیل است. گفتم: در یک دبیرستان دخترانه درس می‌دهم. گفت: این‌ها را‌‌ رها کنید، بیایید با ما کار کنید.

پرسیدم (چه کاری؟) گفت: شما قلم دارید، می‌توانید به این زیبایی از ولایت، از امام حسین (ع)، از لبنان و خیلی چیز‌ها بگویید، خوب بیایید و بنویسید. گفتم: دبیرستان را نمی‌توانم ول کنم، یعنی نمی‌خواهم. امام موسی گفت: ما پول بیشتری به شما می‌دهیم، بیایید فقط با ما کار کنید. من از این حرف خیلی ناراحت شدم. گفتم: من برای پول کار نمی‌کنم، من مردم را دوست دارم. اگر احساسم تحریکم نکرده بود که با این جوانان باشم اصلاً این کار را نمی‌کردم، ولی اگر بدانم کسی می‌خواهد پول بیشتر بدهد که من برایش بنویسم احساسم اصلاً بسته می‌شود. من کسی نیستم که یکی بیاید بهم پول بدهد تا برایش بنویسم. و با عصبانیت آمدم بیرون. البته ایشان خیلی بزرگوار بود، دنبال من آمد و معذرت خواست، بعد هم بی‌مقدمه پرسید چمران را می‌شناسم یا نه. گفتم: اسمش را شنیده‌ام.

گفت: شما حتماً باید اورا ببینید. تعجب کردم، گفتم: من از این جنگ ناراحتم، از این خون و هیاهو، و هرکس را هم در این جنگ شریک باشد نمی‌توانم ببینم. امام موسی اطمینان داد که چمران اینطور نیست. ایشان دنبال شما می‌گشت. ما موسسه‌ای داریم برای نگهداری بچه‌های یتیم. فکر می‌کنم کار در آنجا با روحیه شما سازگار باشد. من می‌خواهم شما بیایید آنجا و با چمران آشنا شوید. ایشان خیلی اصرار کرد و تا قول رفتن به موسسه را از من نگرفت، نگذاشت برگردم.

تحت تاثیر نقاشی شمع کوچک و شعر آن خیلی گریه کردم

شش هفت ماه از این قول و قرار گذشته بود و من هنوز نرفته بودم موسسه. در این مدت سید غروی هر جا من را می‌دید می‌گفت: چرا نرفته‌اید؟ آقای صدر مدام از من سراغ می‌گیرند. ولی من آماده نبودم، هنوز اسم چمران برایم با جنگ همراه بود، فکر می‌کردم نمی‌توانم بروم او را ببینم. از طرف دیگر پدرم ناراحتی قلبی پیدا کرده بود و من خیلی ناراحت بودم. سید غروی یک شب برای عیادت بابا آمد خانه ما و موقع رفتن دم در تقویمی از سازمان امل به من داد گفت: هدیه است آن وقت توجهی نکردم، اما شب در تنهایی همانطور که داشتم می‌نوشتم، چشمم رفت روی این تقویم. دیدم دوازده نقاشی دارد برای دوازده ماه که همه‌شان زیبایند، اما اسم و امضایی پای آن‌ها نبود.

یکی از نقاشی‌ها زمینه‌ای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی می‌سوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود. زیر این نقاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته بود؛ من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم و کسیکه بدنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود. کسیکه بدنبال نور است، کسی مثل من. آن شب تحت تاثیر آن شعر و نقاشی خیلی گریه کردم. انگار این نور همه وجودم را فراگرفته بود. اما نمی‌دانستم چه کسی این را کشیده.

اولین دیدار ما سخت زیبا بود

بالاخره یک روز همراه یکی از دوستانم که قصد داشت برود موسسه، رفتم در طبقه اول مرا معرفی کردند به آقایی و گفتند ایشان دکتر چمران هستند. مصطفی لبخند به لبش داشت و من خیلی جا خوردم. فکر می‌کردم که کسیکه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می‌ترسند باید آدم غسی‌ای باشد، حتی می‌ترسیدم، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیرکرد. دوستم مرا معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زود‌تر از این‌ها منتظرتان بودم. مثل آدمی که مرا از مدت‌ها قبل می‌شناخته حرف می‌زد. عجیب بود. به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود.

مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود نگاه کردم گفتم: من این را دیده‌ام. مصطفی گفت: همه تابلو‌ها را دیدید؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد؟ گفتم: شمع، شمع خیلی مرا متاثر کرد. توجه او سخت جلب شد و با تاکید پرسید: شمع؟ چرا شمع؟ من خود به خود گریه کردم، اشکم ریخت. گفتم: نمی‌دانم. این شمع، این نور، انگار در وجود من هست، من فکر نمی‌کردم کسی بتواند معنی شمع و از خودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان دهد. مصطفی گفت: من هم فکر نمی‌کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند. پرسیدم: این را کی کشیده؟ من خیلی دوست دارم ببینمش، و با او آشنا شوم.

مصطفی گفت: من. بیشتر از لحظه‌ای که چشمم به لبخندش و چهره‌اش افتاده بود تعجب کردم شما! شما کشیده‌اید؟ مصطفی گفت: بله، من کشیده‌ام. گفتم: شما که در جنگ و خون زندگی می‌کنید، مگر می‌شود؟ فکر نمی‌کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید. بعد اتفاق عجیب تری افتاد. مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته‌های من. گفت: هر چه نوشته‌اید خوانده‌ام و دورا دور با روحتان پرواز کرده‌ام. و اشک‌هایش سرازیر شد. این اولین دیدار ما بود و سخت زیبا بود.

باردوم که دیدمش برای کار در موسسه آمادگی کامل داشتم. کم کم آشنایی ما شروع شد. من خیلی جا‌ها با مصطفی بودم، در موسسه کنار بچه‌ها، در شهرهای مختلف و یکی دوبار در جبهه. برایم همه کار‌هایش گیرا و آموزنده بود. بی‌آنکه خود او عمدی داشته باشد.

اولین هدیه‌اش به من یک روسری قرمز با گل‌های درشت بود

یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستا‌ها می‌رفت همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد، اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و‌‌ همان جا بازکردم دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و با شیرینی گفت: بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند. از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من می‌دانستم بچه‌ها به مصطفی حمله می‌کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آورید موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می‌کرد، خودم متوجه می‌شدم، مرا به بچه‌ها نزدیک کند. می‌گفت: ایشان خیلی خوبند. اینطور که شما فکر می‌کنید نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می‌دهیم. نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن چنانی‌اند. این‌ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد به اسلام آورد. ۹ ماه، ۹ ماه زیبا با هم داشتیم و بعد باهم ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد.

 

خاطره «غاده جابر» همسر لبنانی شهید چمران
 منبع: پایگاه خبری-تحلیل پارسینه
 

 نظر دهید »

دنیا وشیطان ما را مغرور نکند

31 خرداد 1396 توسط hosna

يَأَيهَُّا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الحَْيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(فاطر/5)

اى مردم! وعده ‏ى خداوندى حقّ است پس زندگى دنيا شما را فريب ندهد و مبادا (شيطان) فريبكار شما را فريب دهد و به (كَرَم) خدا مغرور سازد.

 

«غَرور» به كسى گفته مى ‏شود كه بسيار فريبكار باشد و به دليل آيه‏ ى بعد مراد از آن در اين جا شيطان است.

در این آیه از دو گروه با دو عامل نام برده که دچار غرور گشته اند:

یک گروه با زندگى مادّى و دنيوى فريب مى‏ خورند(فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الحَْيَوةُ الدُّنْيَا)

امّا گروه دوم  زرق و برق دنيا آنان را گول نمى ‏زند، بلكه شيطان فريبكار منحرفشان مى ‏نمايد. «لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»

با توجه به اين که إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ، مبادا این دو عامل ،یعنی زندگى دنيا وشیطان مغرور کننده شما را بفريبد، و به عفو و كرم خدا مغرور سازد.
آرى عوامل سرگرم كننده، و زرق و برقهاى دل فريب اين جهان مى‏ خواهد تمام قلب شما را پر كند، و از آن وعده بزرگ الهى غافل سازد.
شياطين جن و انس با وسائل گوناگون فريبكارى به طور مداوم به وسوسه مشغولند، آنها نيز مى‏ خواهند تمام فكر شما را به خود متوجه سازند و از آن روز موعود بزرگى كه در پيش داريد منحرف سازند كه اگر فريب و وسوسه‏ هاى آنها مؤثر افتد تمام زندگى شما تباه و آرزوى سعادتان نقش بر آب است، مراقب آنها نيز باشيد.

بنابر این ايمان به معاد، بهترين وسيله ‏ى بازدارنده از فريب دنيا  وشیطان است. «وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»

 

برگرفته از تفاسیر نمونه و نور

 نظر دهید »

قطعه قطعه کردن میهمانان امام رضا ع

30 خرداد 1396 توسط hosna

امنیت در سطح دنیا و در سطح بین‌المللی، برای ملتها امر مهمّی است.

امروز در دنیا حرفی رایج شده که به نظر ما از آن حرفهای درست است؛ ولی متأسفانه، مثل خیلی از حرفهای درست، آدمهای نادرست این حرف را به زبان می‌آورند و اطمینان انسان را سلب میکنند. این حرفِ درستِ رایج در دنیا، مبارزه با تروریسم است.

تروریسم یعنی چه؟

یعنی این‌که مجموعه‌ای، سازمانی، گروهی یا دولتی بخواهد کار خود را با ایجادِ ترور و وحشت و قتل و ناامنی پیش ببرد. مثل همین کاری که گروهِ منافقینِ روسیاه، در حرم مطهّر علی‌بن‌موسی الرّضا علیه‌الصّلاةوالسّلام انجام دادند. این کار، مظهر زشت‌ترین نوع تروریسم است. به خیال خودشان، نشستند، جمع و تفریق و محاسبه و تحلیل کردند تا به این نتیجه رسیدند که باید جمهوری اسلامی و ملت ایران را به بحران بکشانند. بیچاره‌ها، قضایا را این‌طور بین خودشان تمام کردند که به بحران بکشانند! به‌بحران کشاندن هم این است که در مناطق مختلفِ کشور، دست به انفجار بزنند و کارهای تروریستی انجام دهند. به‌خیال خودشان، بدین وسیله، هم مردم را متوحّش و هم دستگاه را مضطرب کنند و اگر هم توانستند، اختلافات قومی و طایفه‌ای به‌وجود آورند. تحلیل و تصمیم‌گیری آنها، مقصودی را برایشان فراهم کرد. راهِ رسیدن به آن مقصود هم این بود که حرم امام رضا علیه‌الصّلاةوالسلام را که به‌نظر ملت ایران، مقدّسترین اماکن مذهبی در داخل کشور است، منفجر و هتک کنند و بیگناه‌ترین و پاکترین آدمها را که در آن‌جا مشغول تضرّع و راز و نیاز و دعا و توجّه بودند و مهمان علی‌بن‌موسی الرّضا علیه‌الصّلاةوالسّلام محسوب میشدند، در روز عاشورا قطعه قطعه نمایند.

 لعنت خدا بر آن دلهای سیاه باد! این، تروریسم است. برای یک مقصودِ احمقانه خیالىِ فرضی، به چنین کار زشت و ننگین و کشتار سُبعانه‌ای اقدام کردند. آنها میخواستند شبیه آن انفجار را در حرم حضرت معصومه سلام‌اللَّه‌علیها و مرقد امام رضوان‌اللَّه‌علیه هم انجام دهند که بحمداللَّه خدای متعال تفضّل کرد و جلوِ فاجعه گرفته شد. این، تروریسم است. این، زشت‌ترین کاری است که یک مجموعه میتواند انجام دهد. مجموعه‌ای برای رسیدن به مقاصد شوم خود، یک عدّه انسان را، از هر نوع و جنس، در هر جایی، بدونِ دشمنىِ خاص و بدون جرم و گناهی، نابود کند.

سالروز اقدام تروریستی در حرم امام رض علیه السلام

 از بیانات رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم-اقدام تروریستها در حرم امام رضا علیه السلام در تاریخ30/30/73

73/4/29 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 240

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس