کشور یمن سابقه دیرینه ای دراسلام وتشیع دارد.یمن تنها کشوری است که مردمانش بدون جنگ و خونریزی و با رسیدن حضرت علیعلیه السلام به عنوان فرستاده ویژه پیامبر اکرم(ص) به اسلام گرویدند. البته قبل از آن، به اذان حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ابناء (ایرانیان ساکن یمن) در ماجرای نامه نوشتن پیامبر (ص) به خسرو پرویز، اسلام آورده بودند.
پیامبر(ص) قبل از حضرت علی(ع)، خالد بن ولید و معاذ بن جبل را به یمن فرستاده بودند اما این دو موفق نشدند مردم را به اسلام جذب کنند؛ لذا پیامبر(ص) علی بن ابی طالب(ع) را به یمن فرستاد. ایشان افراد قبیله «حمدان» را که از بزرگترین قبایل یمن بودند، برای شنیدن نامه پیامبر اکرم(ص) دعوت نمود. عظمت گفتار پیامبر(ص) آنچنان قبیله حمدان را تحت تأثیر قرار داد که همه آنها در مدّت یک روز اسلام آوردند. پس از حمدان، قبایل مذحج و نخع نیز به دست حضرت علی (ع) اسلام آوردند. پس از ورود حضرت علی(ع) به یمن، اوّلین کسی که به واسطه آن حضرت اسلام آورد، زنی به نام امسعید برزخیه است. این زن منزل خود را به صورت مسجد در آورد و آن را «مسجد علی» نامید که اکنون نیز مشهور و پابرجاست. واین محبت به اسلام وامیرالمومنین ع تا حال موجود است.
ازبررسی تاریخ وروایات وارد شده می توان باقاطعیت گفت سرزمینی که علاوه برمردم آن ،درخت وکوه وزمین آن برپیامبر ص وبرامیرالمومنین ع سلام دادندوبیعت کردند محال است به دست کفار ونااهلان ودشمنان اسلام بیافتد.
موید این سخن روایتی است که از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شده:
عَن عَلِيّ بْنِ أَبِي طالِبٍ (ع) قال: دَعَانِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَوَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ لِأُصْلِحَ بَيْنَهُمْ
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُم قَوْمٌ كَثِيرٌ وَ لَهُمْ سِنٌّ وَ أَنَا شَابٌّ حَدَثٌ
فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِذَا صِرْتَ بِأَعلى عَقَبَةِ أَفِيقٍ فَنَادِ بِأَعْلَى صَوتكَ يَا شَجَريَا مَدَرُ يَا ثَرَى مُحَمَّد رَسُولُ اللَّه يُقرِئُكُمُ السَّلَامَ
قَالَ فَذَهَبْتُ فَلَمَّا صِرْتُ بِأَعْلَى الْعَقَبَةِ أَشْرَفْتُ عَلَى أَهْلِ الْيَمَنِ
فَإِذَا هُمْ بِأَسْرِهِمْ مُقْبِلُونَ نَحْوِي مُشْرِعُونَ رِمَاحَهُمْ مُسَوِّرُونَ أَسِنَّتَهُمْ مُتَنَكِّبُونَ قِسِيَّهُمْ شَاهِرُونَ سِلَاحَهُمْ
فَنَادَيْتُ بِأَعْلَى صَوْتِي يَا شَجَرُ يَا مَدَرُ يَا ثَرَى مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ يُقْرِئُكُمُ السَّلَامَ
قَالَ فَلَمْ يَبْقَ شَجَرَةٌ وَ لَا مَدَرَةٌ وَ لَا ثَرَى إِلَّا ارْتَجَّ بِصَوْتٍ وَاحِدٍ وَ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ
فَاضْطَرَبَتْ قَوَائِمُ الْقَوْمِ وَ ارْتَعَدَتْ رُكَبُهُمْ وَ وَقَعَ السِّلَاحُ مِنْ أَيْدِيهِمْ
وَ أَقْبَلُوا إِلَيَّ مُسْرِعِينَ فَأَصْلَحْتُ بَيْنَهُمْ وَ انْصَرَفْتُ .
از علی بن ابی طالب روایت است که فرمودند: روزی پیامبراکرم صلی الله علیه واله خواستند که حضرت علی علیه السلام را به یمن برای ماموریتی بفرستد که بین مردم آنجاصلح ودوستی برقرارکند.
حضرت ع می فرمایندکه به پیامبر ص عرض کردم:ای رسول خدا!جمعیت آن مردم بسیار است ودربین آنها کسانی هستندکه عمری از ایشان گذشته،درحالی که من جوانم.
پیامبرص فرمودند:نگران نباش،درنزدیکی یمن که به گردنه «افیق» رسیدی ،بایست وبا صدای بلندبگو:« ای درخت، ای کلوخ، ای زمین!محمد صلی الله علیه واله فرستاده خدابرشما درود فرستاده است.»توصیه پیامبررا به خاطرسپردم وبه سوی یمن حرکت کردم،ناگهان دیدم که آنهابا نیزه های برافراشته وکمانهای آماده به دست به سمت من حمله کردندومن بنا برتوصیه رسول خدا ص باصدای بلند فریادکشیدم: «ای درخت،ای کلوخ،ای زمین!محمدص فرستاده خدابرشما درود فرستاده است.»
دراین هنگام شنیدم که درخت وکلوخ وزمین همگی یکصدا به لرزه درآمده وگفتند:«برمحمدص فرستاده خدا وبرتو درود باد»
شنیدن این صدالرزه براندام یمنی ها انداخت وزانوهایشان سست شدوسلاح ازدست هایشان برزمین افتادوهمگی با سرعت به صورت آماده باش به سمت من آمدند ومن نیز در میانشان صلح ودوستی برقرارکرده وبه مدینه بازگشتم.
منبع:امالی شیخ صدوق رحمت الله،ص223