ابن حجر هیثمی و حديث سلسلة الذهب
ابن حجر هيثمي از علمای به نام ومورد قبول اهل سنت در کتاب الصواعق المحرقه پيرامون حديث شريف «سلسلة الذهب» چنين مي نويسد:
ولما دخل نيسابور كما في تاريخها … .
هنگامی که امام رضا وارد نیشابور شد مرکب امام ایستاد و امام داخل کجاوه نشسته بود و احدی صورت وی را نمیدید دو پیشوای اهل حدیث نیشابور به نامهای ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی و سایر طلاب علوم حدیث (که قابل شمارش نبودند) به پیشواز امام آمده ابوزرعه و محمد بن اسلم با التماس و گریه از امام خواستند تا صورت خود را بنمایاند و برای آنها حدیث از پدرانش نقل کند . در این هنگام شتر ایستاد و امام به غلامان خویش دستور داد پرده را برداشته تا چشمان مردم به جمال نورانی ايشان منور شود.
مردم نیز در حالتی بودند که فریاد می زدند و بعضی روی زمین در حالت سینه خیز بوده و برخی دیگر خاک مرکب امام را می بوسیدند. علمای شهر فریاد زدند ای مردم ساکت باشید و ابو زرعه و محمد بن اسلم از امام تقاضای حدیث کرده که امام چنین فرمود :
پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش زين العابدين از پدرش حسين از پدرش علی بن ابیطالب نقل كرد که فرمود حبیبم و نور چشمم رسول الله فرمود جبرئیل برایم روایت کرد که خداوند عزوجل به من چنین گفت : «لا اله الا الله دژ من است هر کس این کلمه را بگوید داخل در دژ من خواهد شد و هر کس در دژ من داخل شود از عذابم در امان خواهد بود »
امام پس از نقل این حدیث پرده را کشید و حرکت کرد . تمامی اهل قلم که این مطلب را ثبت می کردند قریب به بیست هزار بودند .
در روايت ديگر آمده است كه حديث روايت شده (توسط امام رضا علیه السلام ) اين بود: ايمان شناخت قلبي، اقرار زباني و عمل با اعضاء و جوارح است.
البته شايد هر دو روايت از امام رضا در دو واقعه جدا از هم نقل شده باشد. احمد گفت: اگر اين اسناد بر ديوانه قرائت شود قطعا از ديوانگيش نجات پيدا ميكرد.
الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر ، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 594 و 595