خوشا رازگفتن وپاسخ شنیدن
ای عزیز!
نه روز است که با روزه دارانى.
رحمت گسترده او را دريافته اى؟
دليل هاى درخشانش را ديده اى؟
اسباب خشنوديش را فراهم ساخته اى؟
او آرزوى مشتاقان است.
.
.
وسعت علم در كودكی
حذيفة بن يمان نقل مي کند که روزي بر بلنداي کوهي، درمجاورت پيامبر بوديم و امام حسن عليه السلام که کودکي خردسال بود، با وقار و طمانينه در حال راه رفتن بود . پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «ان جبرئيل يهديه و ميکائيل يسدده و هو ولدي والطاهر من نفسي و ضلع من اضلاعي هذا سبطي و قرة عيني بابي هو همانا جبرئيل او را همراهي مي کند و ميکائيل از او محافظت مي نمايد و او فرزند من و انسان پاکي از نفس من و عضوي از اعضاء من و فرزند دختر و نور چشم من است . پدرم فداي او باد .»
پيامبر صلي الله عليه و آله ايستاد و ما هم ايستاديم، ايشان به امام حسن عليه السلام فرمود: «انت تفاحتي و انت حبيبي و مهجة قلبي تو ثمره من و محبوب من و روح و روان مني .»
در اين هنگام يک مرد اعرابي به سوي ما مي آمد، حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: مردي به سوي شما مي آيد که با کلامي تند با شما سخن مي گويد و شما از او بيمناک مي شويد . او سؤالهايي خواهد پرسيد و در کلامش درشتي و تندي است .
اعرابي نزديک شد و بدون اينکه سلام کند گفت: کدام يک از شما محمد است؟ گفتيم: چه مي خواهي؟ پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمودند: «مهلا آهسته [اي اعرابي] .» او که از اين برخورد، پيامبر صلي الله عليه و آله را شناخت گفت: «يا محمد! لقد کنت ابغضک و لم ارک والآن فقد ازددت لک بغضا اي محمد! درگذشته کينه تو را به دل داشتم ولي تو را نديده بودم و الآن بغضم سبت به تو بيشتر شد .»
پيامبر صلي الله عليه و آله تبسم کردند، ماخواستيم به اعرابي حمله کنيم که آن حضرت با اشاره ما را منع فرمودند . اعرابي گفت: تو گمان مي کني پيامبري؟ نشانه و دليل نبوت تو چيست؟ رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «ان احببت اخبرک عضو من اعضائي فيکون ذلک اوکد لبرهاني اگر دوست داشته باشي عضوي از اعضاء من به تو خبر دهد تا برهانم کامل تر شود .»
اعرابي پرسيد: مگر عضو مي تواند سخن بگويد؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «نعم، يا حسن قم آري، اي حسن! برخيز .» آن مرد امام حسن عليه السلام را به خاطر کودکيش، کوچک شمرد و گفت: پيامبر فرزند کوچکي را مي آورد و بلند مي کند تا با من تکلم کند . پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «انک ستجده عالما بما تريد تو او را به آنچه اراده کرده اي دانا خواهي يافت .» امام حسن عليه السلام شروع به تکلم کرد و فرمود: «مهلا يا اعرابي!
ما غبيا سالت وابن غبي
بل فقيها اذن و انت الجهول
فان تک قد جهلت فان عندي
شفاء الجهل ما سال السؤول
و بحرا لاتقسمه الدوالي
تراثا کان اورثه الرسول
آرام باش اي اعرابي! تو از انسان کند ذهن و فرزند شخص کند ذهن سؤال نکردي، بلکه از يک فقيه و دانشمند سؤال کرده اي ولي تو جاهل و ناداني .
پس اگر تو ناداني، همانا شفاي جهل تو نزد من است زماني که سؤال کننده اي سؤال کند . درياي علمي نزد من است که آن را با هيچ ظرفي نمي توان تقسيم کرد و اين ارثي است که پيامبر صلي الله عليه و آله از خود به جاي گذاشته است .»
سپس فرمودند: «لقد بسطت لسانک و عدوت طورک و خادعت نفسک غير انک لاتبرح حتي تؤمن ان شاء الله هر آينه زبانت را باز کردي و از حد خود فراتر رفتي و خود را فريفتي، ولي از اينجا نمي روي مگر اينکه ايمان مي آوري، اگر خدا بخواهد .»
بعد از آن، امام عليه السلام جزء به جزء وقايعي را که براي او اتفاق افتاده بود، بيان کرد و فرمود: «شما درميان قومتان اجتماع کرديد وگمان کرديد که پيامبر صلي الله عليه و آله فرزندي ندارد و عرب هم از او بيزار است، لذا خون خواهي ندارد و تو خواستي او را بکشي و نيزه ات را برداشتي، ولي راه بر تو سخت شد، در عين حال از تصميم خود منصرف نشدي و در حال ترس و واهمه به سوي ما آمدي . من به تو از سفرت خبر مي دهم که در شبي صاف و بدون ابر خارج شدي، ناگهان باد شديدي وزيدن گرفت و تاريکي شب بيشتر شد و باران شروع به باريدن کرد و تو با دلتنگي تمام باقي ماندي و ستاره اي در آسمان نمي ديدي تا بواسطه آن راه را پيدا کني … .»
مرد عرب با تعجب گفت: «من اين قلت يا غلام هذا، کانک کشفت عن سويد قلبي و لقد کنت کانک شاهدتني و ما خفي عليک شي ء من امري و کانه علم الغيب اي کودک! اين خبرها را از کجا گفتي؟ تو از تاريکي و سياهي قلب من پرده برداشتي، گويا تو مرا نظاره کرده بودي و از حالات من چيزي بر تو مخفي نيست چنان که گويي اين علم غيب است .»
سپس آن مرد به دست امام حسن عليه السلام مسلمان شد و رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مقداري قرآن به او آموخت و او از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه گرفت و به سوي قوم و قبيله خود بازگشت و عده اي را به دين اسلام وارد کرد .
بعد از آن، هر موقع که امام حسن عليه السلام را مي ديدند، خطاب به ايشان مي گفتند: «لقد اعطي مالم يعط احد من الناس؛ همانا به امام حسن عليه السلام نعمتي عطا شده که به احدي داده نشده است . »
بحارالانوار مجلسي، ج 43، ص 333 - 335 .
شفای «وصال» با عنايت امام حسن(ع)
ميرزا محمّد شفيع شيرازي متخلص به وصال شيرازي متوفّي سال 1262 هـ. ق در شيراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفاي عصر فتحعلي شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمي، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعليق، ثلث، رقايم،ريحان،تعليق،و شکسته) مهارتي به سزا داشته و کتابهاي فراواني نيز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اينکه 67 قرآن به خط زيباي خود نوشته است. بر اثر نوشتن زياد چشمش آب مي آورد و به پزشک مراجعه مي کند، دکتر مي گويد: من چشمت را درمان مي کنم، به شرطي که ديگر با او نخواني و خط ننويسي. پس از معالجه و بهبودي چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن مي کند تا اين که به کلّي نابينا مي شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمّد(ص)و آل او مي شود.
شبي در عالم رؤيا پيغمبر اکرم(ص) را در خواب مي بيند، حضرت به او مي فرمايد: چرا در مصائب حسين (و حسن) مرثيه نمي گويي تا خداي متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر گرديده مي فرمايد:
وصال! اگر شعر مصيبت گفتي، اوّل از حسنم شروع کن؛ زيرا او خيلي مظلوم است.
صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به ديوار گرفتن و اين شعر را سرودن:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد
نيمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بينا شد. آن گاه اضافه کرد:
خوني که خورد در همه عمر، از گلو بريخت
دل را تهي زخون دل چند ساله کرد
زينب کشيد معجر و آه از جگر کشيد
کلثوم زد به سينه و از درد ناله کرد
تبیان
.
از معجزات و کراماتي که تمام ائمه عليهم السلام از آن بهره مند بودند، علم غيب و آگاهي از اموري است که بر ديگران مخفي مي باشد، و در تاريخ موارد متعددي از ائمه معصومين عليهم السلام در اين باره مطالبي نقل شده است .
در مورد امام حسن عليه السلام نيز مواردي نقل شده که از غيب حوادثي را خبر مي دادند . ازباب نمونه به يکي از آن موارد اشاره مي کنيم:
در سفري امام حسن عليه السلام با پاي پياده به سوي مکه حرکت مي کرد . در ميانه راه پاي مبارک آن حضرت ورم نمود و شخصي به ايشان عرض کرد: «لو رکبت ليسکن عنک هذاالورم اي کاش سوار مرکب مي شديد تا اين ورم [پاي] شما تسکين پيدا کند .» امام عليه السلام فرمودند: «کلا و لکنا اذا اتيناالمنزل فانه يستقبلنا اسود معه دهن يصلح لهذا الورم فاشتروا منه و لاتماسکوه هرگز! [سوار بر مرکب نمي شوم] و لکن وقتي به منزلگاه [بعدي] رسيديم، شخص سياه پوستي نزد ما مي آيد که روغني دارد و براي [درمان] اين ورم خوب است، روغن را از او بخريد و نسبت به اوبخل نورزيد .»
يکي از غلامان به ايشان عرض کرد: بعد از اين منزل منزلي که شخص سياه پوستي در آن باشد وجود ندارد تا براي شما روغن بخريم .
امام فرمودند: «آري چنين کسي را خواهيم يافت .» پس از آنکه مقداري راه پيمودند، شخص سياه پوستي جلوي آنها آمد، امام عليه السلام فرمود: آن سياه پوست نزد شماست، روغن را از او بخريد .
آن شخص سؤال کرد: اين روغن را براي چه کسي مي خواهيد؟ شخصي گفت: براي حسن بن علي عليهما السلام .
آن سياه پوست گفت: مرا نزد او ببريد . پس از آنکه او به نزد امام عليه السلام آمد، عرض کرد: «يابن رسول الله! اني مولاک لاآخذ ثمنا و لکن ادع الله ان يرزقني ولدا سويا ذکرا يحبکم اهل البيت اي فرزند رسول خدا! من غلام تو هستم و پول اين روغن را نمي گيرم . لکن از خدا بخواه که فرزند سالم پسري به من عطا کند که دوستدار شما اهل بيت باشد .» بعد از آن به برکت دعاي امام عليه السلام آن شخص داراي چنين فرزندي شد .
بحارالانوار، ج 43، ص 324 .
.
شناخت ماه رمضان تعيين كننده نحوه برخورد با آن پى بردن به ماهيت و موقعيت ماه مبارك رمضان و آگاهى از چيستى آن, ضمن آنكه خود نعمتى بزرگ و موهبتى سترگ است, راه گشاى كيفيت برخورد و چگونگى رفتار با آن نيز مى باشد. در پرتو شناسايى موقعيت و شناخت جايگاه ماه خدا است كه انسان مومن هنگام حلول و تشريف فرمايى آن, مى تواند استقبال شايسته از آن به عمل آورد.
برخوردارى از درك درست از ماه مبارك رمضان, زمينه و موجبات به دست آوردن مواهب و بركات الهى و هدايا و عطاياى ربانى در اين ماه را فراهم مى نمايد.
نعمتى بسيار بزرگ و موهبتى بسيار عظيم است كه بى ترديد هر كس با بهره مندى از آن نيكبختى خود را رقم زده, قله سعادت و ظفرمندى را فتح كرده و مدال پر افتخار رستگارى را نصيب خود مى كند. نعمتى كه از شدت گرانقدرى و ارجمندى نمى توان براى آن قيمت و بهايى تعيين كرد. از اين رو سزاوار است, كسى كه از اين نعمت بزرگ بهره مند گرديد خداوند را شكر فراوان و سپاس بسيار گويد ((لو علمتم ما لكم فى شهر رمضان لزدتم الله تعالى ذكره شكرا))(وسائل الشیعه،ج6،ص174) اگر آنچه را كه در ماه رمضان براى شما قرار داد شده مى دانستيد فراوان شكر خدا مى گذاشتيد.
گفت پيغمبر كه نفحت هاى حق
اندر اين ايام مى آرد سبق
گوش و هش داريد اين اوقات را
در رباييد اين چنين نفحات را
پيامبر فرمود, بوهاى خوش الهى, عنايت و رحمت ها و دم مبارك خداوندى در اين ايام بيشتر است و پى درپى مى آيد. يعنى در تمام اوقات و در همه ساعات نفحات الهى درمى رسد و بر ديگر نفحات سبقت مى گيرد. اى كسانى كه نفحات الهى را طالب هستيد اين اوقات را كه نفحه حق به شما مى رسد با گوش هوش, غنيمت شمريد و اين ساعات لطيف و شريف را دريابيد.
.
ملتمس دعا
.
.
.