• تماس  
  • زیارت عاشورا

من خواستار زندگى او و او خواستار قتل من

16 تیر 1394 توسط hosna


در برخى روايات آمده است وقتى ابن ملجم از طرف والى مصر (يا يمن ) با گروهى نزد حضرت آمد، از همدستان خود پيشدستى نمود و با جملاتى فصيح به اميرالمؤمنين عليه السّلام گفت :
السلام عليك ايها الامام العادل و الليث الهمام و البطل الضرغام والفارس القمقام و من فضله الله على سائر الانام …
وقتى سخنانش تمام شد حضرت به چشمهاى او نگاهى افكند، سپس ‍ ميهمانان را اكرام نمود و دستور داد تا هدايائى به آنها داده شود و فرمود تا مردم ايشان را احترام كنند.
ابن ملجم هنگام برخاستن اشعارى در مدح حضرت خواند و گفت : ما در اجراى فرمان شما حاضريم ، فرمان ده تا ببينى آنچه شما را خوشحال كند، حضرت زيبائى سخنورى او را تحسين نموده فرمود:
اى جوان نام تو چيست ؟ گفت : عبدالرحمن ، فرمود: پسر كيستى ؟ گفت : ملجم مرادى ، فرمود: مرادى توئى ؟ گفت : آرى يا اميرالمؤمنين .
فرمود: اناللّه و انا اليه راجعون ، لا حول و لا قوة الا بالله و اين جملات را تكرار نموده دست بر دست مى زد.
سپس فرمود: واى بر تو آيا مرادى توئى ؟ گفت : بله ، حضرت اين اشعار را خواند:

انا انصحك منى بالوداد مكاشفة و انت من الاعادى
اريد حياته و يريد قتلى عذيرك من خليلك من مراد

يعنى : من دوستى خالصانه خود را آشكار مى كنم براى تو، با اينكه تو از دشمنان هستى . من خواستار زندگى او و او خواستار قتل من است ، كسى تو را بخاطر اين مرادى سرزنش نخواهد كرد.
آنگاه پس از گرفتن پيمانهاى محكم براى بيعت ، او را اكرام نموده و مى فرمود: تو قاتل من هستى ! گروهى از شيعيان به حضرت گفتند: يا اميرالمؤمنين اين سگ كيست ؟ فرمان بده تا او را بكشيم ، حضرت فرمود: شمشيرهاى خود را غلاف كنيد و اختلاف نيفكنيد، آيا من كسى را بكشم كه هنوز گناهى انجام نداده است .

اللهم العن قتلة امیرالمومنین

 بحار، ج 42.

 نظر دهید »

چون صبح كنم كشته خواهم شد

16 تیر 1394 توسط hosna


اميرالمؤمنين عليه السّلام در آن شبى كه ضربت خورد تماما بيدار ماند و براى نماز شب به مسجد نرفت ، ام كلثوم دختر آن حضرت عرض كرد: اى پدر چه باعث شده كه بيدار بمانيد؟ فرمود: چون صبح كنم كشته خواهم شد!
هنگام وقت نماز ابن النّباه حضرت را براى نماز فرا خواند، حضرت كمى از منزل بيرون رفته دوباره برگشت ، ام كلثوم عرض كرد: به جعدة بگوئيد او با مردم نماز بخواند (و شما به مسجد نرويد) فرمود: بله به جعدة بگوئيد با مردم نماز بخواند.
ولى ناگهان فرمود: از مرگ نمى توان گريخت ، و به طرف مسجد خارج شد، ابن ملجم را ديد كه تمام شب را بيدار مانده منتظر بود و چون شب خنك شده بود به خواب رفته بود، حضرت او را با پاى خود حركت داد و فرمود: نماز، برخاست و حضرت را ضربت زد.
حجربن عدى در مسجد بود كه زمزمه مشكوكى شنيد، اشعث بن قيس ‍ ملعون (همدست ابن ملجم ) به ابن ملجم مى گفت : براى هدف خودت عجله كن عجله كن ، كه صبح تو را رسوا كرد.
حجر احساس خطر كرد به سرعت از مسجد خارج شد تا به حضرت امير عليه السّلام خبر دهد و ايشان را از هدف اين گروه آگاه كند، ولى حضرت از راه ديگرى به مسجد رفت و ابن ملجم به هدف شوم خود رسيد، همين كه حجر وارد مسجد شد ديد مردم همگى مى گويند: اميرالمؤمنين كشته شد.

 

 

 الارشاد، ص 19 و23

 نظر دهید »

حضرت علی(ع)افضل است یاانبیاء؟

16 تیر 1394 توسط hosna

 

آورده اند كه در آن وقت كه شاه مردان را ضربت زده بودند، صعصعه بن صوحان پيش وی آمد و گفت :

يا امير المومنين ! مدتي است كه مسائلي چند در خاطر من مي گردد. من خواستم كه از حضرتت سئوال كنم ، هيبت تو مرا مانع شد. اگر اجازت فرمايي بپرسم ؟

گفت : بپرس .

گفت : يا امير! تو فاضلتري ، يا آدم ؟

 گفت : «يا صعصعه ! تزكيه امرء نفسه قبيح .»   يعني : قبيح است كه مرد خود را بستاید اما چون مي پرسي ، (مي گويم )

  • آدم را از يك چيز نهي كردند، وي بدان نزديك شد (و بخورد) و بسيار چيزها بر من مباح كردند و من آن نكردم و گرد آن نگشتم و بدان نزديك نشدم . 
  • گفت : تو فاضلتري ، يا نوح ؟ گفت : نوح بر قوم خود دعاي بد كرد و من نكردم ؛ و پسر نوح كافر بود و پسران من سيدان جوانان اهل بهشتند.
  • گفت : تو فاضلتري ، يا ابراهيم ؟ گفت : ابراهيم گفت : رب ارني كيف تحيي الموتي و من گفتم : لو كشف بي الغطاء ما ازددت يقينا .
  • گفت : تو فاضلتري ، يا موسي ؟ گفت : حق تعالي وي را به رسالت فرستاد پيش فرعون ، گفت : من مي ترسم كه مرا بكشند - كه من يكي را از ايشان كشته ام . برادرم هارون را با من بفرست . و چون رسول صلي الله عليه و آله و سلم مرا فرمود كه سوره برائت بر اهل مكه خوانم - و من صناديد قريش را كشته بودم - نترسيدم و برفتم و بر ايشان خواندم و تهديد و عيدشان كردم .
  • گفت : تو فاضلتري ، يا عيسي ؟ گفت : مريم در بيت المقدس بود، چون وضع حملش شد، آواز آمد كه برون رو كه اين خانه عبادت است نه خانه ولادت ، و مادر مرا چون وضع حمل شد برون كعبه ، آواز آمد كه به اندرون كعبه آي و من در اندرون كعبه در وجودم آمدم .


گفت : راست گفتي يا امير المومنين .

 

 

داستان عارفان ، کاظم مقدم

 نظر دهید »

ایثار حضرت علی علیه السلام

16 تیر 1394 توسط hosna


پس از جنگ احد، حضرت علی (ع) در حالی كه هشتاد زخم بزرگ به بدنش رسيده بود به بدنش رسيده بود به مدينه برگشت و بستري شد.

پيامبر (ص) به عيادت علي عليه السّلام رفت ، آن حضرت مانند آن بود كه گوشت جويده شده را روي پوست چرمي قرار دهند، وقتي كه رسول خدا(ص) او را در آن حال ديد، قطرات اشك از ديدگانش جاري شد…

پس ‍ از احوالپرسي ، دو زن جراح كه از طرف پيامبر (صلي اللّه عليه و آله) مأ مور زخم بندي بدن علي (ع) شده بودند به رسول اكرم (صلي اللّه عليه و آله) عرض كردند: اي رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) ما در مورد علي (ع) احساس خطر مي كنيم ، چرا كه پارچه هاي زخم بندي را داخل هر زخمي كه مي گذاريم ، از شكاف زخم ديگر بيرون مي آيد.

عجيب اينكه : روايت شده : آن حضرت زخمهايش را كتمان مي كرد و به كسي نمي گفت ، و گفتارش اين بود: شكر و سپاس خداي را كه در جنگ نگريختم و پشت به دشمن نكردم . و بعد از شهادتش ، آثار آن زخمها را شمردند كه از سر تا قدم او اثر هزار زخم وجود داشت

قربان ايثار و اخلاص و شكرگذاري تو اي علي بن ابيطالب .

 

 

داستان دوستان ، محمد محمدی اشتهاردی

 نظر دهید »

تا علي (ع) هست من بهترين فرد شما نيستم

16 تیر 1394 توسط hosna


اعتراض شديد اصحاب بزرگ و طرفداران امام علي (ع) باعث شد كه ابوبكر بالاي منبر، خاموش شد و نتوانست پاسخ بگويد، و پس از مدتي سكوت گفت :

وليكم و لست بخيركم و علي فيكم اقيلوني اقيلوني .

من زمام رهبري شما را بدست گرفتم ، ولي تا علي (ع) هست من بهترين فرد شما نيستم ، مرا رها كنيد و به خودم واگذاريد.

عمر فرياد زد: اي فرومايه از منبر پائين بيا، وقتي كه تو نمي تواني به احتياج و استدلال اصحاب پاسخ بدهي چرا خود را در چنين مقامي قرار داده اي ؟…

ابوبكر از منبر پائين آمد و به خانه خود رفت و سه روز از خانه بيرون نيامد. در اين ميان با تلاش افراد، چهار هزار نفر شمشير بدست اجتماع كرده وارد خانه ابوبكر شدند و او را همراه عمر، به سوي مسجد آوردند، عمر سوگند ياد كرد كه اگر هر كدام از اصحاب علي (ع) مثل چند روز گذشته سخن بگويد سرش را از بدنش جدا مي سازم .

در چنين جو خطرناكي دو نفر از ياران علي (ع)، برخاستند و سخن گفتند، نخست خالدبن سعيد برخاست و مقداري سخن گفت ، امام سپس در اين هنگام سلمان برخاست و فرياد زد: الله اكبر الله اكبر، با اين دو گوشم از رسول خدا(ص) شنيدم ، و اگر دروغ بگويم هر دو گوشم كر شود، كه فرمود: هنگامي فرا رسد كه در مسجد، برادر و پسر عمويم (علي عليه السلام) با چند نفر از اصحاب نشسته باشند، ناگاه جماعتي از سگهاي دوزخ به سوي او بيايند و او و اصحابش را بكشند شكي ندارم كه شما قطعا همان سگهاي دوزخ هستيد.

عمر تا اين سخن را شنيد به سوي سلمان حمله كرد، ولي هنوز به سلمان نرسيده بود، امام علي (ع) گريبان عمر را گرفت و او را به زمين كشانيد، سپس به عمر گفت :اي فرزند صحاك حبسيه ! اگر مقدرات و دستور الهي ، و پيمان با رسول خدا، پيشي نگرفته بود، امروز به تو نشان مي دادم كه كداميك از ما ضعيفتر هستيم و ياران كمتر داريم . سپس امام علي (ع) اصحاب خود را ساكت كرد، و به آنها فرمود: متفرق گرديد، آنها رفتند…

 

 

داستان دوستان ، محمد محمدی اشتهاردی

 نظر دهید »

هدف از رياست امیرالمومنین علیه السلام

16 تیر 1394 توسط hosna

 

وقتي امير المومنين عليه السلام عازم بصره گرديد تا بيعت شكنان جنگ جمل را سركوب كند در بين راه در ربذه فرود آمد در اين هنگام آخرين گروه حج در ربذه اجتماع كردند تا سخنان امام عليه السلام را استماع كنند.

ابن عباس گويد: من به خدمت امام عليه السلام رسيدم و ديدم كفش خود را وصله مي كند. عرض كردم : در حال حاضر ما به اصلاح خود نيازمندتر از اصلاح اين كفش هستيم . اما حضرت جوابي نداد تا از و صله كردن خود فارغ گرديد. سپس هر دو لنگه كفش را كنار يكديگر قرار داد و فرمود: اينها را قيمت كن عرض كردم : اينها ارزشي ندارد. فرمود: هر چه مي ارزند.
عرض كردم : كمتر از يك درهم ارزش دارند. فرمود: واللّه لهما احب الي من امركم هذا الا ان اقيم حقا او ادفع باطلا؛ 

به خدا سوگند اين دو لنگه كفش را از رياست بر شما بيشتر دوست دارم مگر اينكه حقي را به پا دارم يا باطلي را دور سازم .

 


قصه های تربيتی چهارده معصوم (عليهم السلام) ، محمد رضا اکبری

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 104
  • 105
  • 106
  • ...
  • 107
  • ...
  • 108
  • 109
  • 110
  • ...
  • 111
  • ...
  • 112
  • 113
  • 114
  • ...
  • 136

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس