امام محمد تقى عليه السلام فرمود:
امير المؤمنين همراه حسن بن على عليهما السلام مى آمد و به دست سلمان تكيه كرده بود تا وارد مسجد الحرام شد و بنشست.
مردى خوش قيافه و خوش لباس پيش آمد و به امير المؤمنين عليه السلام سلام كرد، حضرت جوابش فرمود و او بنشست آنگاه عرض كرد: يا امير المؤمنين سه مسأله از شما ميپرسم، اگر جواب گفتى، ميدانم كه آن مردم (كه بعد از پيغمبر حكومت را متصرف شدند) در باره تو مرتكب عملى شدند كه خود را محكوم ساختند و در امر دنيا و آخرت خويش آسوده و در امان نيستند و اگر جواب نگفتى ميدانم تو هم با آنها برابرى.
امير المؤمنين عليه السلام به او فرمود: هر چه خواهى از من بپرس.
او گفت: به من بگو:
1- وقتى انسان ميخوابد روحش كجا ميرود؟،
2- و چگونه مى شود كه انسان گاهى بياد مى آورد و گاهى فراموش ميكند؟،
3- و چگونه مى شود كه بچه انسان مانند عموها و دائيهايش مى شود؟
امير المؤمنين عليه السلام رو به حسن كرد و فرمود: اى ابا محمد! جوابش را بگو،
امام حسن عليه السلام جوابش را فرمود،
آن مرد گفت: گواهى دهم كه شايسته پرستشى جز خدا نيست و همواره به آن گواهى ميدهم.
و گواهى دهم كه محمد رسول خداست و همواره بدان گواهى دهم.
و گواهى دهم كه تو وصى رسول خدا هستى و بحجت او قيام كرده اى- اشاره به امير المؤمنين كرد- و همواره بدان گواهى دهم.
و گواهى دهم كه تو وصى او و قائم به حجت او هستى- اشاره به امام حسن كرد.
و گواهى دهم كه حسين بن على وصى برادرش و قائم به حجتش بعد از او است.
و گواهى دهم كه على بن الحسين پس از حسين قائم به امر امامت اوست.
و گواهى دهم كه محمد على قائم به امر امامت على بن الحسين است.
و گواهى دهم كه جعفر بن محمد قائم به امر امامت محمد است.
و گواهى دهم كه موسى (بن جعفر) قائم به امر امامت جعفر بن محمد است.
و گواهى دهم كه على بن موسى قائم به امر امامت موسى بن جعفر است.
و گواهى دهم كه محمد بن على قائم به امر امامت على بن موسى است.
و گواهى دهم كه على بن محمد قائم به امر امامت محمد بن على است.
و گواهى دهم كه حسن بن على قائم به امر امامت على بن محمد است.
و گواهى دهم كه مردى از فرزندان حسن است كه نبايد به كنيه و نام خوانده شود، تا امرش ظاهر شود و زمين را از عدالت پركند چنان كه از ستم پر شده باشد.
و سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد، اى امير المؤمنين!، سپس برخاست و برفت،
امير المؤمنين گفت:اى ابا محمد! دنبالش برو ببين كجا ميرود؟
حسن بن عليهما السلام بيرون آمد و فرمود: همين كه پايش را از مسجد بيرون گذاشت نفهميدم كدام جانب از زمين خدا را گرفت و برفت، سپس خدمت امير المؤمنين عليه السلام بازگشتم و به او خبر دادم.
فرمود: اى ابا محمد! او را ميشناسى؟
گفتم: خدا و پيغمبرش و امير المؤمنين داناترند،
فرمود: او خضر عليه السلام است.
اصول کافی،ج2، ص468