• تماس  
  • زیارت عاشورا

امام حسین علیه السلام:

اگرچه دنيا گران بها شمرده می شود امّا پاداش خداوند، بلندپايه و گرامی تر است.

اگر بدن ها برای مرگ آفريده شده اند کشته شدن با شمشير در راه خدا، برتر است.

اگر روزی ها تقسيم و اندازه گيری شده اند بنا بر اين، حرص نورزيدن در کسب روزی، زيباتر است.

اگر نتيجه جمع کردن اموال در اين جهان، رها کردن آنهاست پس چرا انسان بر چيزی که رها می شود، بخل بورزد؟

 

بحار الأنوار: ج 44 ص 374 و ج 45 ص 49

ضرورت مهارت «گفتگوبا همسر»

14 خرداد 1394 توسط hosna

هیچ زن و شوهری نیستند که بینشان اختلاف نظر به وجود نیاید. حتی زمانی که به قول معروف دوران شیرین نامزدی تان را می گذرانید، باز هم اختلاف ها راهشان را به رابطه شما باز می کنند و شما باید بلد باشید آنها را مدیریت کنید.

در واقع باید بگوییم اولین مهارتی که لازم است کسب کنید تا زندگی آرام و توأم با عشق داشته باشید مهارت گفت و گو است. گفتگو به جای دعوا، خوب شنیدن و خوب گفتن و حتی مهارت به جا تمام کردن بحث و سکوت کرد.

همسرانی که دور و برتان می بینید و مرتب با هم جنگ و دعوا دارند همان هایی هستند که مهارت گفت وگو کردن با یکدیگر را ندارند و بیشتر می خواهند با هم بحث کنند. نتیجه این است که یک مسئله کوچک را به یک مسئله بغرنج و پیچیده تبدیل می کنند. اگر می خواهید جزو این همسران نباشید از همین حالا که نامزد هستید و دوران خوشتان را می گذرانید مهارت گفتگو و حل مساله را یاد بگیرید.

تفاوت بحث کردن با گفت وگو

تفاوتی که بحث کردن با گفت وگو دارد این است که در بحث کردن فرد می خواهد بگوید حرف من درست است و به جای این که خوب بشنود می خواهد جواب بدهد و طرف مقابل را بکوبد و خودش را ثابت کند. در حالی که در گفت وگو هر دو نفر می خواهند به موضوع مشترکشان فکر کنند و به صورتی صحبت کنند که به نتیجه ای برسند و از یکدیگر چیزی یاد بگیرند.

چگونه باید گفت وگو کنیم

  • باید شنونده باشید. تا وقتی کسی یاد نگیرد خوب بشنود نمی تواند خوب مسئله را حل کند.
  • کنترل خشم و هیجان لازمه گفت وگو است. هر وقت عصبانی و ناراحت هستید درباره موضوعی با هم صحبت نکنید و زمانی با هم گفت وگو کنید که فضا آرام باشد. به همین دلیل وقت مناسب را برای گفت وگو با هم در نظر بگیرید. یعنی به مجردی که مشکلی پدید آمد درباره آن حرف نزنید بلکه زمان مناسب را تعیین کنید.
  • از موضع قدرت با هم حرف نزنید. از دستور دادن، باید و نباید کردن، توهین و تحقیر بپرهیزید.
  • هر وقت تصمیم گرفتید گفت وگو کنید فقط درباره یک موضوع حرف بزنید و چند مسئله را مطرح نکنید.

اگر دعوا کردید

همه همسران با یکدیگر دعوا دارند اما هنگامی که می بینید کار دعوا دارد بالا می گیرد و به جاهای باریک کشیده می شود :

  • خود را کنار بکشید و اجازه ندهید دعوا بالاتر رود و در همان جا به بحث تان خاتمه دهید .
  •  کار فوق العاده سختی است، اما خشم خود را پنهان کنید و اجازه ندهید که همسرتان متوجه شود هنوز ناراحت و عصبانی هستید تا او هم مصمم شود و دعوا را به پایان رساند.
  • هنگامی که گفتگوی تان به دعوا رسید، ادامه این گفتگو فایده ای ندارد و هر لحظه موقعیت و حریم هایی که در زندگی مشترک بین همسران وجود دارد را به مخاطره می اندازد.
  • به همسر خود نشان دهید علی رغم تمام اشتباهاتی که ممکن است انجام دهد، باز هم او را دوست دارید. این روشی است برای اینکه به او بگوییم که واقعاً قصد آشتی کردن داریم نه بهم زدن همه چیز.

شــــــــــادوپیروزباشید

 نظر دهید »

هفت تکنیک آرام کردن همسر عصبانی

14 خرداد 1394 توسط hosna

   اختلاف نظر بین دو نفر طبیعی است .خیلی وقت‌ها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بی ارزش، با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بارها و بارها از دست هم عصبانی می‌شوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعت‌ها طول کشیده و تبدیل به یک معضل می‌شود و گاه زود به پایان می‌رسد، اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدی‌تر گرفتار نشویم.

۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید:

زمانهایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه می‌شوید، بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است. گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد، بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند. در این مواقع، ترک کردن فرد عصبانی، کار عاقلانه ای نیست، زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا می‌کند، در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمی‌کند، بلکه اوضاع را بدتر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی، او را رها نخواهد کرد.

۲- آرام باشید:

عصبانیت، غذای عصبانیت است! وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیده‌اید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید، سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید، زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا، تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بدتر از پیش خواهد کرد. در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید، حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.

۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید:

خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «می‌دانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان می‌دهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع به زودی حل می‌شود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست، احساس آرامش بیشتری می‌کند.

۴- با همسرتان همدردی کنید:

اگر شما هم احساس عصبانیت می‌کنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید، این احساس خود را به زبان آورید، زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعی‌اش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بی تفاوت است، خشمش بیشتر می‌شود.

عصبانیت، غذای عصبانیت است! وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیده‌اید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید، سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید، زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا، تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بدتر از پیش خواهد کرد.

۵- برای صلح، پیش قدم شوید:

وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع‌بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بوده‌اید، برای صلح چند قدم بردارید. این قدم‌ها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفته‌اید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریع‌تر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعی‌تر هم باید بردارید.

۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید:

غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر، دوباره صلح برقرار شود. حال شما از همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید. عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرف‌های همسرتان گوش فرا دهید. هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده، مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.

۷- تکنیک مه آلود:

این تکنیک به شما کمک می‌کند تا عیب جویی‌های بی دلیل را دفع کنید، چون عیب جویی باعث می‌شود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بدتر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده، سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید. به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است، به او بگویید «موافقم بعضی وقت‌ها درباره عواقب کارها فکر نمی‌کنم، اما در این راه سعی خودم را بیشتر می‌کنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است، به جای دلیل آوردن، تنها به او بگویید «می‌دانم تأخیر داشته‌ام، سعی می‌کنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.»

 پیروز وموفق باشید

 

 
 نظر دهید »

اباصالح! بيا درمانده ام من

14 خرداد 1394 توسط hosna

 

علامه مجلسی (ع) می فرمايد:

مرد شريف و صالحي را می شناسم به نام امير اسحاق استرآبادي او چهل بار با پاي پياده به حجّ مشرف شده است، و در ميان مردم مشهور است كه طي الارض دارد. او يك سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم.

او گفت: يك سال با كارواني به طرف مكه به راه افتادم. حدود هفت يا نه منزل بيش تر به مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلل كرده ، از قافله عقب افتادم. وقتي به خود آمدم، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نمي شد، راه را گم كردم، حيران و سرگردان وامانده بودم، از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نااميد شده آماده مرگ بودم.

[ ناگهان به ياد منجي بشريت امام زمان (ع) افتادم و] فرياد زدم: يا ابا صالح! يا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت كند!

درهمين حال، از دور شبحي به نظرم رسيد، به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير طولاني را در يك چشم به هم زدن پيمود و در كنارم ايستاد، جواني بود گندم گون و  زيبا با لباسي پاكيزه بر شتري سوار بود و مشك آبي با خود داشت.

سلام كردم. او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود.

فرمود: تشنه اي؟ گفتم: آري. اگر امكان دارد، كمي آب از آن مشك مرحمت بفرماييد! او مشك آب را به من داد و من آب نوشيدم.

آنگاه فرمود: مي خواهي به قافله برسي؟ گفتم: آري.

او نيز مرا بر ترك شترخويش سوار نمود و به طرف مكه به راه افتاد. من عادت داشتم كه هر روز دعاي” حرز يماني” را قرائت كنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حين دعا گاهي به طرف من بر مي گشت و مي فرمود: اين طور بخوان!

چيزي نگذشت كه به من فرمود: اين جا را مي شناسي؟ نگاه كردم، ديدم در حومه شهر مكه هستم، گفتم: آري مي شناسم.

فرمود : پس پياده شو! من پياده شدم برگشتم او را ببينم ناگاه از نظرم ناپديد شد، متوجه شدم كه او قائم آل محمد(ص) است. از گذشته خود پشيمان شدم، و از اينكه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار متاسف و ناراحت بودم.

پس از هفت روز، كاروان ما به مكه رسيد، وقتي مرا ديدند، تعجب نمودند. زيرا يقين كرده بودند كه من جان سالم به در نخواهم برد. به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طي الارض دارم.



منبع: بحار الانوار، ج 52، ص175 و 176

 نظر دهید »

حکایاتی ازآية الله سيّد ابوالحسن اصفهانی(ره)

14 خرداد 1394 توسط hosna

 

* فردى بنام سيّد بحرالعلوم يمنى كه زيدى مذهب بود، وجود مقدس حضرت مهدى (عليه السلام) را انكار مى نمود و مكاتبات زيادى با علماء و مراجع شيعه
داشت و بر اثبات وجود و حيات امام زمان (عليه السلام) دليل مى خواست.ليكن وقتى آن بزرگان از كتابهاى تاريخى و روايى شيعه و سنّى براى او دليل مى آوردند قانع نمى شد، سرانجام به مرحوم سيّد ابوالحسن نامه نوشت.ايشان در جواب نوشتند كه بايستى به نجف بياييد تا جواب را شفاهاً بدهم. وى همراه فرزندش سيّد ابراهيم به نجف مشرف گرديد. حضرت آية اللّه اصفهانى ايشان و پسرش را به قبرستان وادى السلام برد و در ميان آن قبرستان در مقام حضرت مهدى (عليه السلام) 4 ركعت نماز خواند و سپس اذكارى را بر زبان جارى كرد. تا اينكه امام زمان (عليه السلام) تشريف آوردند و سيّد بحرالعلوم گريه كرد و صيحه اى زد و بيهوش بر زمين افتاد و هنگاميكه بهوش آمد، خودش اقرار كرد كه حضرت را زيارت نموده است، و بعد هم كه به يمن برگشت، 4 هزار نفر از مريدان خود را شيعه نمود.(احمد قاضى زاهدى، شيفتگان حضرت مهدى عليه السلام ج 1، ص 122)

 

 

* جناب حجة الاسلام و المسلمين حاج سيّد محمّد مهدى مرتضوى لنگرودى كه از علماء ونويسنده گان مشهور مى باشد، اين واقعه را بدون واسطه از مرحوم آية اللّه شيخ عبدالنبى اراكى شنيده اند و چنين نقل مى نمايد: «روزى آية اللّه اراكى براى ديدن مرحوم پدرم به منزل ما آمدند، در ضمن ملاقات، آقاى اراكى به پدرم گفت: شما از طرزتفكر ما نسبت به آيةاللّه سيّد ابوالحسن اصفهانى تا اندازه اى با اطلاع بوديد ومى دانستيد كه ما نه تنها براى ايشان ترويج نمى كرديم بلكه در مجامع علماء و فضلاء درباره ايشان مى گفتيم كه ما از آية اللّه اصفهانى آنقدر كمتر نيستيم كه ترويج مرجعيّت شان را بنماييم.

پدرم گفتار ايشان را تصديق نموده و گفتند: بله، شما چنين ادعايى مى كرديد، ولى در واقع به مراتب از ايشان كمتر بوديد حتّى مى توانم بگويم قابل مقايسه با ايشان نبوديد».

آية الله اراكى گفتند: به هر حال امروز مى خواهم عظمت و شخصيّت آية الله اصفهانى را براى شما بيان نمايم: يك روز در نجف اشرف مشهور شد كه يك نفر مرتاض هندى كه ازراه حق، رياضت كشيده و به مقاماتى رسيده، به نجف اشرف آمده است. فضلاء و علماء به ديدار او مى رفتند؛ از جمله من هم رفتم و به وى گفتم: آيا در مدت رياضت خود دستورى به دست آورده ايد كه بوسيله آن بتوان به محضر امام زمان (عليه السلام) شرفياب شد.
او گفت: بله، من يك دستور كه تجربه هم شده دارم و آن چنين است كه: شخص بايستى با طهارت بدن و لباس به بيابانى برود و جايى را انتخاب نمايد كه محل رفت و آمد نباشد، بعد با حالت وضوء رو به قبله بنشيند و خطى دور خود بكشد و اذكارى را بگويد پس از اتمام اين اذكار، هر كس نزد اين شخص بيايد خود آقا امام زمان (عليه السلام) است. من هم به بيابان سهله رفتم و همان اعمال را انجام دادم. همين كه تمام شد، سيدى را كه عمامّه سبزى داشت، ديدم به من فرمود:بمن چه نياز داريد؟ من فوراً در جواب گفتم: به شما نيازى نيست. آن آقا فرمودند: شما ما را خواستيد كه به اينجا بياييم. من گفتم: شما اشتباه مى كنيد، من شما را نخواستم. آقا فرمودند: ما هرگز اشتباه نمى كنيم.  حتماً شما ما را خواسته ايد كه به اينجا آمده ايم وگرنه ما در اقطار دنيا كسانى را داريم كه در انتظار ما بسر مى برند، ولى چون شما زودتر اين درخواست را كرده ايد اول به ديدار شما آمده ايم ؛ تا حاجت شما را بر آورده، آنگاه به جاى ديگر برويم.

گفتم: اى آقاى سيّد، من هر چه فكر مى كنم، مى بينم با شما كارى ندارم شما مى توانيد به نزد آن كسانى كه شما را مى خواهند برويد من در انتطار شخص بزرگى بسر مى برم آن آقا لبخندى بر لبانش نقش بست و از كنار من دور شد، چند قدمى بيش دور نشده بود كه اين مطلب در خاطرم خطور كرد كه نكند اين آقا حضرت مهدى (عليه السلام) باشند، به خودم گفتم: شيخ عبد النبى! مگر آن مرتاض نگفت، هر كس بعد از انجام اعمال نزد تو آمد خود حضرت است، تو هم كه غير از اين سيّد كسى را نديده اى حتماً خود حضرت هستند.
فوراً به دنبالش روان شدم امّا هر چه تلاش كردم، نرسيدم، ناچار عبا را تا كردم وزير بغل قرار دادم و نعلين را هم به دستم گرفتم و با پاى برهنه دوان دوان مى رفتم ولى با آنكه سيّد آهسته مى رفت من به ايشان نمى رسيدم. در اينجا يقين كردم كه آن سيّد بزرگوار آقا امام زمان (عليه السلام) مى باشند.

بعلت دويدن زياد خسته شدم مقدارى استراحت كردم ولى چشمانم را از حضرت برنداشتم تا ببينم آقا به كداميك از خانه ها كه از دور نمايان شده بود مى روند تا من هم همانجا بروم و از همان دور ديدم كه وارد يكى از خانه ها شدند پس از رفع خستگى به آنجا رفتم، درب منزل را زدم، شخصى آمد و گفت: چكار داريد؟ گفتم: سيّد را مى خواهم گفت: سيّد نياز به اذن دخول دارد، صبر كن بروم تا براى شما اجازه بگيرم رفت و پس از چند لحظه آمد و گفت: آقا اجازه فرمودند، وارد شدم ديدم همان سيّد روى تخت كوچكى نشسته، سلام كردم و حضرت جواب مرحمت كردند و فرمودند بياييد روى تخت بنشينيد، من اطاعت
كردم و روبروى حضرت نشستم.

بعد از احوالپرسى مى خواستم مسائلى را كه برايم مشكل بود سئوال كنم، هر چه فكركردم يادم نيامد بعد از مدتى ديدم آقا در حال انتظار هستند خجالت كشيدم و با
شرمندگى تمام عرض كردم: آقا اجازه مرخصى مى فرماييد، فرمود: بفرماييد، از آنجا خارج شدم.

هنوز چند قدمى راه نرفته بودم كه آن مسائل به يادم آمد به خود گفتم من با اين همه زحمت به اينجا رسيده ام و نتوانسته ام از آقا استفاده اى بنماايم بايد خجالت را
كنار گذاشته و مجدداً درب خانه را بزنم، درب را كوبيدم همان شخص آمد به او گفتم: مى خواهم دوباره خدمت آقا برسم، وى گفت: آقا نيست. گفتم: دروغ نگو، من براى كلاّشى نيامده ام، مسائل مشكلى دارم مى خواهم بوسيله پرسش از آقا برايم حل گردد. او گفت: چگونه نسبت دروغ به من مى دهى؟ استغفار كن من اگر قصد دروغ كنم هرگز جايم در اينجا نخواهد بود ولى اين مطلب را اجمالاً بدان كه اين آقا مثل افراد ديگر نيستند، اين امام والا مقام كه در مدت 20 سال افتخار نوكرى ايشان را دارم، براى يك مرتبه هم زحمت درب بازكردن را به من نداده اند.

گاهى مشاهده مى كنم بر روى تخت نشسته اند و مشغول عبادت يا ذكر و گاهى مشاهده مى نمايم كه تشريف ندارند ولى صداى مباركشان به گوش مى رسد و گاهى ابداً، در خانه نيستند و برخى اوقات پس از گذشت چند لحظه مجدداً مى بينم كه برروى تخت مى باشند و گاهى سه روز يا ده روز و يا تا چهل روز مى بينم كه تشريف ندارند، كارهاى اين آقاى بزرگوار با ديگران فرق دارد. 

گفتم: معذرت مى خواهم، از اين نسبتى كه دادم استغفار مى كنم اميد است كه مرا ببخشيد، گفت: بخشيدم.

گفتم: آيا راهى هست براى اين كه مسائل من حل شود؟ گفت: آرى، هر وقت آقا امام زمان (عليه السلام) در اينجا تشريف ندارند، نائبشان در اينجا ظاهر مى گردد و براى حل جميع مشكلات آمادگى دارد.

گفتم مى شود خدمتشان رسيد؟ گفت: بله وارد شدم ديدم جاى آقا امام زمان (عليه السلام) آيةالله سيّد ابوالحسن اصفهانى نشسته است، سلام كردم و ايشان جواب
دادند.

بعد لبخندى زد و با لهجه اصفهانى گفت: حالت چطور است؟ گفتم الحمد للّه.

سپس مسائل خود را يكى پس از ديگرى مطرح كردم و ايشام بدون تأمل جواب آنها را با آدرس بيان مى كرد و جوابها كاملاً قانع كننده بود.

بعد از تمام شدن سؤال و جوابها دستش را بوسيدم و از خدمتش مرخص گرديدم.

همينكه بيرون آمدم با خود گفتم: آيا اين آقا سيّد ابوالحسن اصفهانى بود يا شخص ديگر ى به شكل و قيافه ايشان؟ لذا شك داشتم و با خود گقتم: براى بر طرف شدن شك بايستى به منزل ايشان در نجف بروم و همان سؤالها را بپرسم، اگر غير از آن جوابها را داد معلوم مى شود كه ايشان سيّد ابو الحسن نبوده و الّا خودشان بوده اند. به نجف كه  رسيدم سريعاً به منزل ايشان رفتم پس از سلام و جواب سلام، همانگونه كه آنجا لبخندى زده بود، لبخندى زد و با لهجه اصفهانى گفت: حالت چطور است؟ و سپس سؤالها را مطرح كردم و ايشان به همان صورت بدون كم و زياد جواب دادند، بعد فرمودند: حالا يقين كردى و ترديدت بر طرف شد؟ گفتم: اى آقاى بزرگوار بله.

وقتى كه پس از بوسيدن دستش خواستم خارج شوم به من فرمود: در حال حياتم راضى نيستم اين جريان را براى كسى نقل كنى امّا پس از مرگ مانعى ندارد.(احمد قاضى زاهدى، شيفتگان حضرت مهدى عليه السلام ج 1،ص 115.)

 

 نظر دهید »

حدیثی بسیارتکان دهنده در باب مردم آخرالزمان

14 خرداد 1394 توسط hosna


قال رسول الله صلی الله علیه واله: «يأتی علی الناس زمان بطونهم آلهتهم و نساوهم قبلتهم و دنانريهم دينهم و شرفهم متاعهم…».

زمانــى خواهــد آمــد كــه خــداى مــردم شــكم آنهــا و قبلــه شــان زنانشـان و دينشـان درهـم و دينـار اسـت و عـزت بـه مـال دنيـا اسـت ايمـان، امـرى
تشــريفاتى و همــه، اســم اســلام را يــدك می كشــند.
و براى حفظ ظاهر، فقط قرآن را ياد می گيرند و مساجد زيبا می سازند… صحابــه بــا تعجــب پرســيدند: يــا رســولاهلل آيــا مــردم واقعــا بت پرســت
می شــوند؟ پيامبــرص فرمــود: بلــه: هــر درهمــى در ايــن زمــان يــك بــت اســت.

ودر وایتی دیگر فرمودند:«یأتی علی اُمتی زمان تکثرفیه الاراءوتتبّع فیه الأهواء ویتّخذالقرآن مزامیر…»
زمانــى بــر امــت مــن خواهــد آمــد كــه رأى هــا بســيار می شــود و از خواهشــهاى نفســانى پيــروى می كننــد و قــرآن را بــا ســرود و ترانــه و آواز غنــا مى خواننــد وقرائــت قــرآن موجــب تــرس آنهــا نمى شــود(در آنهــا اثــر نمى كنــد) و خداونــد بــه قرائــت آنهــا از قــرآن اجــرى نمى دهــد بلكــه آنهــا را لعنــت مى كنــد…
مــردم از شــنيدن آواز و آهنگهــاى خــوش بــه نشــاط مى آينــد و حــاوت وشــيرينى قرائــت قــرآن را نمى چشــند…
مردم گرفتار فتنه و هرج ومرج و قتل و آشوب مى شوند و …
زنهــا مجلسهايــى برپــا مى كننــد و دســته بنديهــاى (حزبــى و سياســى) زيــادمى شــود تــا ايــن انــدازه كــه زن در مجالــس ماننــد مــردان ســخنرانى مى كنــد واجتماعاتشــان بــراى لهــو و لعــب اســت نــه بــراى رضــاى خــدا…
پـس وقتـى كـه آنهـا را ديديـد (آن زمـان را درك كرديـد) بـا آنهـا قطـع رابطـه كنيــد و بــراى رضــاى خــدا از آنــان پرهيــز كنيــد زيــرا كــه ايشــان جنــگ كننــدگان بـا خـدا و پيغمبراننـد و خـدا و رسـول او از آنهـا بيزارنـد.
«فانهمحرب الله ولرسوله و الله و رسوله منهم برى» 

 

 

 

منبع:کتاب «زبورنور»هزارویک نکته از زندگانی امام مهدی (عج) ، محمدرضا رمزی اوحدی

 نظر دهید »

شباهت حضرت مهدی(عج) با ذوالقرنین

14 خرداد 1394 توسط hosna


برای اینکه بدانیم حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف چه شباهتهایی با ذوالقرنین دارد لازم است ابتدا کمی از خصوصیات ذوالقرنین رابررسی کرده ،تا شباهت امام زمان با او مشخص شود:

 

  • او بر تمام زمين  حكومت كرد :

إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآَتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا (سوره كهف : آيه 84 .)
ما در زمين به او امكاناتي داديم و از هر چيزي بدو وسيله اي بخشيديم .

طبق روايات، حضرت مهدی نيز حاكم تمام زمين خواهد شد :
*فروي أن جميع ملوك الدنيا كلها أربعة : مؤمنان وكافران ، فالمؤمنان سليمان بن داود وإسكندر (ذي القرنين) ، والكافران نمروذ وبختنصر ، وسيملكها من هذه الأمة خامس لقوله تعالي : ” ليظهره علي الدين كله “ [ التوبة : 33 ] وهو المهدي (تفسير قرطبي ج 11 ص 47)
روايت شده است كه مالكان تمام جهان ( مسكوني) چهار نفر بوده اند ؛ دو نفر با ايمان و دو نفر كافر ؛ آن دو با ايمان سليمان بن داوود و اسكندر ( ذوالقرنين ) بودند و آن دو كافر نمرود و بختنصر ؛ و از اين امت نيز شخص پنجمي مالك تمام زمين خواهد شد ؛ زيرا خداوند فرموده است :” تا اين ( دين ) را بر ساير دين ها برتري بخشد ” و او مهدي است .
*سخاوي نيز از علماي بنام اهل سنت در كتاب خويش از كعب الاحبار نقل مي كند كه گفت :
إني لأجد المهدي مكتوبا في أسفار الأنبياء ما في حكمه ظلم ولا عيب . يملك الدنيا كما ملك ذو القرنين ، وسليمان بن داود عليهما السلام . .
(القناعة فيما يحسن الإحاطة به من أشراط الساعة ص 56 چاپ مكتبة القرآن قاهرة)
من مهدي را مي بينم كه نام او در كتاب هاي پيامبران آمده است و در حكومت او هيچ گونه ظلم و عيبي نيست ؛ دنيا را مالك مي شود همانگونه كه ذوالقرنين و سليمان بن داوود عليهما السلام مالك شدند .


  •  به او از اسباب غيبی داده شده بود :

همان آيه اشاره شده در عنوان قبل ( آيه 84 سوره كهف) بر اين مطلب دلالت دارد ؛ در مورد امام زمان نيز اسباب غيبی ياری كننده حضرت خواهد بود .

 

  •  او به همه جاي زمين گذر نمود :

عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) في قصة المهدي قال : ويتوجه إلي الآفاق فلا تبقي مدينة وطأها ذو القرنين إلا دخلها وأصلحها
(الزام الناصب ج 2 ص 261 .)
از امير مومنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) در ماجراي مهدي روايت است كه فرمودند : و به همه سو روي مي كند ؛ پس هيچ شهري در زمين كه ذوالقرنين به آن وارد شده باشد باقي نمي ماند مگر اينكه مهدي در آن وارد شده و آن را درست مي نمايد .

 

  • او در ابتدا غيبتی طولانی نمود و سپس در ميان مردم آشكار شد :

يا أحمد بن إسحاق مثله في هذه الأمة مثل الخضر عليه السلام ، ومثله مثل ذي القرنين ، والله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلكة إلا من ثبته الله عز وجل علي القول بإمامته ووفقه [ فيها ] للدعاء بتعجيل فرجه . (معجم احاديث الامام المهدي ج 4 ص 267)
ای احمد بن اسحاق ماجراي او در اين امت مانند ماجراي خضر عليه السلام است و ماجراي او مانند ماجراي ذي القرنين است ؛ قسم به خدا غيبتي مي نمايد كه در آن از هلاكت نجات نمي يابد ، مگر كسي كه خداوند او را بر اعتقاد به امامت او نگه داشته باشد ؛ و او را بر دعاي براي جلو انداختن فرجش در آن زمان ، موفق گردانيده باشد .


  • او داراي عمری طولانی بود :

*وأنبأنا أبو الفضائل وأبو تراب قالا نا أبو بكر أنا أبو الحسن أنا عثمان وأحمد قالا أنا الحسن أنا إسماعيل قال وأنا إسحاق عن عبد الله بن زياد بن سمعان قال بلغني عن بعض مؤمني أهل الكتاب أن ذا القرنين عاش ثلاثة آلاف سنة.  (تاريخ مدينة دمشق ج 17 ص 361)
به ما از عده اي از مومنين اهل كتاب خبر رسيده است كه ذي القرنين سه هزار سال عمر كرد


*وفي التوراة أن ذا القرنين عاش ثلاثة آلاف سنة والمسلمون يقولون ألفا وخمسمائة . (تذكرة الخواص سبط ابن الجوزي ص 364 به نقل از آداب عصر الغيبة شيخ حسين كوراني ص 25)
در تورات چنين آمده است كه ذوالقرنين 3000 سال عمر كرد و مسلمانان آن را 1500 سال مي دانند .


بنابراین در همه اين موارد حضرت حجت اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه با ذوالقرنين شباهت دارد .

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 200
  • 201
  • 202
  • ...
  • 203
  • ...
  • 204
  • 205
  • 206
  • ...
  • 207
  • ...
  • 208
  • 209
  • 210
  • ...
  • 240

أَحسَنُواالحُسنـــىٰ

باسلام واحترام مقدم میهمانان عزیز را به وبلاگ مذهبی « أَحسَـــنُـواالْحُسنـــىٰ » خوش آمد می گویم. نام این وبلاگ برگرفته از آیۀ زیبای 26 سوره مبارکۀ یونس(ع) ، و هدف از ایجادآن، اشاعه و نشر فرهنگ ومعارف اسلامی ،کلام وحی واهل بیت(علیهم السلام) می باشد. امیدوارم بنده را با نظرات ارزشمنــد خود یاری نمایید. ان شـــاءالله

موضوعات

  • همه
  • همه موضوعات
  • تفسیر
  • احادیث
  • حکایات
  • اخبارتشیع
  • شبهات
  • کتاب شناسی
  • درمحضرمولا امیرالمومنین ع
  • مناسبت ها
    • محرم الحرام
      • آیات حسینی
      • روز نگار عاشورا
      • پرسمان حسینی
      • احکام عزاداری
      • کرامات الحسین(ع)
      • پای درس امام حسین(ع)
      • فضایل ااحسین(ع)
      • اعمال محرم
      • امام حسین از دیدگاه اندیشمندان جهان
      • سبک تربیت فرزند حسینی
      • امام حسین از دیدگاه اهل سنّت
      • سیرۀ امام حسین در اندیشۀ شهداء
      • اشعار حسینی
      • حکایات
      • مداحی
    • صفرالمظفر
      • شهادت دُردانۀ حسین(ع)
      • اربعین حسینی
      • آثار وبرکات زیارت امام حسین(ع)
      • شهادت کریم اهل بیت(ع)
        • مناظرات حضرت
        • حکایات الکریم
        • کرامات الکریم
        • تربیت حسنی
        • واپسین روزها
      • رحلت رسول الله(ص)
        • واپسین لحظات
      • شهادت عالم ال محمد(ص)
        • سیرۀ رضوی
        • حکایات رضوی
    • ربیع الاول
      • پای درس امام عسکری(ع)
      • طلوع خورشید مکه
        • نظرمفتیان وهّابی پیرامون جشن میلاد نبی(ص)
        • نظر اهل سنت درجشن میلادنبی(ص)
    • ربیع الثانی
      • وفات کریمۀ اهل بیت سلام الله علیها
        • روایات درفضیلت زیارت
        • مختصری از تاریخچۀ حرم
        • احادیث منقول از حضرت معصومه(س)
        • کرامات الکریمه
        • چهل حدیث قم واهل قم
          • حضرت رسول(ص)
          • حضرت امیر المومنین(ع)
          • حضرت امام صادق(ع)
          • حضرت امام کاظم(ع)
          • حضرت امام رضا(ع)
          • حضرت امام هادی(ع)
          • حضرت امام عسکری(ع)
      • طلـــوع خورشیـــد یازدهم
      • سیدالکریم،حضرت عبدالعظیم(ع)
    • جمادی الاول
      • ولادت حضرت زینب(س)
      • بانوی بی نشان(ایام فاطمیه)
        • پرسمان فاطمی
        • درانتظار شهادت
        • احادیث فاطمی
        • حکایات وفضایل حضرت زهرا(س)
        • کتابشناسی فاطمی
        • آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س)
    • جمادی الثانی
    • رجب المرجب
    • شعبان المعظم
    • رمضان الکریم
      • ضیافت الهی
      • قمرماه رمضان
      • اسرار عبادات
      • دلنوشته های ماه رمضانی
      • در محضر قرآن
    • شوال
      • شهادت
    • ذی القعده
      • عالم آل محمد(ع)
        • کرامات الرضویه
          • به روایت اهل سنت
          • به روایت شیعه
      • میلادشمس الشموس
        • پرسمان رضوی
      • شهادت جوادالائمه(ع)
        • پرسمان جوادالائمه(ع)
    • ذی الحجه
      • پیوند آسمانی
      • داستانهای صوتی حج
      • عید ولایت وامامت
      • روزمباهله ونزول آیه تطهیر
      • روز خانواده
      • میلاد امام هادی(ع)
    • هفته دولت
    • هفته دفاع مقدس
    • ویژۀ دهۀ فجر
    • بصیرت سیاسی، انتخابات
  • درمحضر بزرگان
    • پندها وآموزه ها
    • دستورات
    • توصیه ها
    • طنز
  • اشعار
  • آدینه موعود
  • تصاویر
  • طوفان جاهلیت
  • پرسش وپاسخ
  • اخلاقی-تربیتی
  • آیات طلایی
  • صادق آل محمد(ع)
    • *حکایات وکرامات امام صادق (ع)
    • *پای درس امام صادق (ع)
    • امام صادق(ع)وعلماءاهل سنت
    • روایات مهدوی امام صادق(ع)
    • شاگردان امام صادق(ع)
    • گنج های بزرگ دنیا از زبان امام صادق(ع)
    • جوانان درکلام امام صادق(ع)
    • وصیت ها
  • از وهابیت بیشتر بدانیم
    • کلیپ های دیدنی
  • آزمون پایان دوره
تاریخ روز

همراه با قــــرآن در بهار قــــرآن

آیه قرآن تصادفی

لبخندهای پشت خاکریز

مهدویت امام زمان (عج)

جستجو

پیوند ها

  • دختر فاطمه ام
  • عفاف وحجاب
  • رهبرمعظم
  • ولایت
  • موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج

ز یارت عاشورا

زیارت عاشورا

عکس

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

آیه قرآن
  • هدیۀ صلوات شما به چهارده معصوم علیهم السلام هنگام خوندن مطالب صدقۀ جاریه ای باشدبرای روز مبادایتان .
  • تماس