امام صادق عليه السلام فرمودند:
طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ:
بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی يافتم.(مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173 - 174)
چه کلام زیبا وگهرباری!
انفاق وبخشندگی اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله ،در طول تاریخ زبانزد خاص وعام بوده که از جملۀ این یزرگواران امام صادق علیه السلام می باشد واحادیث وروایات بسیاری دراین زمینه وارد شده که بیانگر اوج سخاوت وبخشندگی این خاندان پاک رسول الله (ص) است . به دونمونه توجه کنید:
* مردى نزد امام صادق(علیهالسلام) آمد و عرض كرد:
شنیده ام كه تو در عین زیاد “نام قریه امام صادق علیهالسلام” كارى مى كنى كه دوست دارم از زبان خودت شرح آن را بشنوم.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: "آرى من دستور داده ام هر گاه كه میوه مى رسد، دیوارها را خراب كنند تا مردم بیایند و بخورند و فرمان داده ام كه ظرفهایى بگذارند و بر سر هر ظرف ده تن بنشینند. هر گاه ده تن خوردند، ده تن دیگر بیایند(و بخورند) و براى هر یك از آنها یك مُدّ خرما گذارده مىشود. و همچنین دستور داده ام براى همسایگان این زمین از پیرمرد و پیرزن و بیمار و كودك و هر كس كه نمى تواند بیاید، یك مُدّ وزن كنند و چون مزد كارگران و وكلا را پرداخت كردم باقیمانده را به مدینه آورده آن را بر ساكنان بیوت و مستحقان، بر حسب استحقاقشان، تقسیم مى كنم و پس از این براى من 400 دینار باقى مى ماند حال آن كه غلّه این زمین 4000 دینار مى باشد.(الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5،ص419)
این بیان نشانگر آن است كه امام بیشترین از محصولات این زمین را در وجوه خیریه مصرف مى كرده وکمترین از آن را براى خود برمى داشته است.
* سلمى (پرستار پسر امام صادق عليه السلام) هنگام لحظات آخر عمر امام صادق عليه السلام نزد او بوده و بيان مى دارد كه:
زمانى كه حالت بى هوشى به امام صادق عليه السلام دست داد و سپس به هوش آمد، فرمود:
هفتاد دينار به افطس « از بستگان نزديك امام صادق عليه السلام بود كه با حضرتش دشمنى مى كرد» بدهيد.
گفتم: شما هفتاد دينار به مردى مى دهيد كه با كارد و خنجر به قصد كشتن، به شما حمله كرد؟! فرمود: واى بر تو! آيا قرآن نمى خوانى؟
گفتم: چرا.
فرمود: آيا نشنيده اى كه خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ «رعد/23».
كسانى كه آنچه را كه خدا امر به پيوستش فرموده است، مى پيوندند. و از پروردگارشان بيم دارند، و از بدى حساب خويش مى هراسند. (گلچین صدوق ،ج2،ص92)